ناگفته ها

گذری بر زشتی ها و زیبایی های پنهان

ناگفته ها

گذری بر زشتی ها و زیبایی های پنهان

از محمود تا محمود!

رئیس قوه قضاییه نام پروفسور محمود حسابی را به عنوان یکی از بزرگترین مفاسد اقتصادی ایران اعلام نمود .

 

اگه تا چند وقت دیگه این خبر رو از اخبار شنیدین اصلا تعجب نکنین. چون به تازگی صداش در اومده که دکتر حسابی در قبل از انقلاب از یکی از بانک های کشور مبلغ 50 میلیون تومان وام می گیره تا یکی از بزرگترین مراکز تحقیقاتی کشور رو بسازه و در عوض طفلک چون ضامن کارمند نداشته، مجبور می شه سند خونه اش رو ( که الان موزه پروفسور حسابی است ) رهن بذاره. بعدش هم خوشحال و شادمان از حمایت دولت فخیمه، تمام پول ها رو تا قرون آخرش خرج تحقیقات کشور می کنه....

 

اما 3 سال پیش معلوم می شه که قسط وامش رو نداده و بدهیش رسیده به 980 میلیون تومان!!!! بعد هم در طی شکایت بانک و در نتیجه حکم قاضی عادل، قرار میشه که خونه ایشون مصادره بشه.... پسر آقای دکتر هم – که به نظر من شباهت زیادی به برادر شهید چمران داره – میره پیش یک نفر به اسم "محمود" و اون هم بعد از تاثر شدید از این قضیه دستور می ده که از محل بودجه دولت این بدهی پرداخت بشه.... خلاصه، بعد از کارشناسی بانک همه چی ردیف می شه. اما الان 3 ساله که نه تنها پولی پرداخت نشده، بلکه اصلا اجازه داده نشده این موضوع وارد دستور کار هیات دولت بشه تا دستورش صادر بشه!!!

 

خودمونیم ! اگه دکتر حسابی اون سال همه این پول ها رو اومده بود بالای میدون پونک زمین خریده بود، الان باز هم پسرش اینقدر دعاش می کرد؟ واقعا کسی که رفیق آلبرت انیشتین بوده و همیشه سرش توی اعداد و ارقام بوده، این حساب و کتاب های ساده رو نمی تونسته انجام بده؟ اصلا هیچ وقت یک کتاب تاریخ نخونده بوده که بدونه توی این سرزمین با فرهنگ 3000 ساله به سر آدمای باحال چی اومده؟

من نمی دونم پسر ایشون تا حالا چه کارهایی برای رفع این مشکل کرده، ولی به نظر می رسه تلاش لازم رو نکرده که حالا بعد از 3 سال صداش در اومده. شاید هم واقعا یک خونه ارزش این حرف ها رو نداره. البته بگم که خواهرش از خودش بیشتر حالیشه. چون گفته یکی حاضر شده این خونه رو 16 میلیارد بخره که هم می تونیم بدهی ها رو صاف کنیم هم تا آخر عمر راحت زندگی کنیم...!

حالا خوبه که قاضی نگفته باید تمام چیزهایی که در اون از اسم دکتر حسابی استفاده شده هم مصادره شه، مثل مدرسه ها و مراکز تحقیقات و کانون فرهنگی گاج و ....

 

واقعا الان بچه های انیشتین هم دارن قسط های باباشونو می دن؟!

نظرات 4 + ارسال نظر
فرشته پنج‌شنبه 22 شهریور 1386 ساعت 08:04 ق.ظ http://freshblog.blogsky.com

اینا هنوز نفهمیدن که بابا اینجا ایران و به نظر من هنوز نمی دونن باید چه کار کنند و فکر هم نکنن حالا حالا هم بفهمند (-;O

حسام پنج‌شنبه 22 شهریور 1386 ساعت 08:45 ق.ظ http://hessamm.blogsky.com/

ما واقعا در بعضی موارد تک هستیم. یکیش همین احترام به بزرگان علم و هنر کشور. تا وقتی هست که خب هست، اما وقتی رفت دیگه هر بلایی بخوان سرش میارن.

علی شنبه 24 شهریور 1386 ساعت 09:51 ق.ظ

یه سوال آخه چرا ایشون ایران بوده با اون هوشش متوجه نشده بود چه بلا ها و تهمت هایی بهش میزنن در ضمن حالا چه کاری بود که همه پول در راه تحقیق خرج کنه یه میوه فروشی می زد گوجه فرنگی ارزون می فروخت

میگن یه مدت میوه فروشی هم زده... اما یکی اومده گفته گوجه حرام است... کار وبارش کساد شده.

مینو دوشنبه 7 آبان 1386 ساعت 10:43 ق.ظ

این هم یکی از سری اتفاقاتی هست که فقط در مملکت گل و بلبل ما می افته.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد