ناگفته ها

گذری بر زشتی ها و زیبایی های پنهان

ناگفته ها

گذری بر زشتی ها و زیبایی های پنهان

رفاقت!

از قدیم می گفتن "یک دوست خوب می تونه از برادر هم به آدم نزدیکتر باشه!". آیا هنوز هم همینطوریه؟ هنوز رفیق خوب پیدا میشه؟ کسی که واقعا برات مایه بذاره و بی غل و غش در همه شرایط همراهت باشه؟ اصلا از خودمون پرسیدیم که تا حالا دوست خوبی برای دیگران بودیم یا نه؟؟!!

همه قبول داریم که اون دورو زمون ها رفاقت خیلی سخت بوده و اگر ما اون زمان به دنیا اومده بودیم، حتم بدونید که صدبار به خاطر خیانت و دروغ و مسایل ناموسی(!) چاقو خورده بودیم! الان شرایط خیلی راحت تره. مثلا اگر شما از خواهر دوستتون خوشتون بیاد، براحتی می تونین با دوستتون مسئله رو مطرح کنین. اگه خیلی غیرتی باشه نهایتش دو روز قهر می کنه! ولی اصلا مهم نیست. چون خواهره، بهش می قبولونه که باید یک کم روشن فکر تر باشه!!

اما همه مسایل به این چیزها ختم نمی شه. از وقتی که فاصله بین ما آدم ها زیادتر شد و همه ما به این نتیجه رسیدیم که هر لحظه ممکنه که حقمون توسط نزدیکترین دوستامون پایمال و یا خورده بشه، دیگه خیلی نمیشه دنبال دوستی های واقعی گشت. چون اون وقت ممکنه که لازم بشه تا از پول خودت بگذری و اونو بدی به رفیقت!! یا مثلا به خاطر دوستت از بهترین لحظات زندگیت بزنی، به خاطرش سیاه بپوشی، ازش حمایت کنی و ده ها کار دیگه.

من خیلی از دوستی ها رو دیدم که به کوچکترین تلنگری، قطع میشه. تازه هر دو طرف هم خیلی خوشحالن! چون احساس می کنن تمام این مثلا 10 سالی(!) که با هم دوست بودن اشتباه می کردن و  باید از همون اول از هم جدا می شدن. این قضایا در بین دخترها زیادتره. مخصوصا الان که رقابت زیادی برای بدست اوردن شوهر وجود داره. منظورم اینه که اگر دوست یا نامزد طرف ارزشش رو داشته باشه، مطمئنا منصفانه است که بخوان از دوستیشون بگذرن!!! چون عاقبت به خیر میشن!

اما بذارین برگردیم سر اون نوع دوستی هایی که قاطی مسایل عشقی نمی شن. اون هایی که از جاهای ساده شروع میشن و به صمیمیت های عمیق ختم میشن. خیلی ها میگن که دوستی های دوران دبستان ماندگار ترین دوستی هاست! ولی من کاملا مخالفم. چون در اون سن نهایت مشکلات بر سر پاک کن و تراش و لواشک و ... است و مسئله خاصی  وجود نداره که بخوای به خاطرش دوستی روبه هم بزنی. من خودم، بهترین دوست هامو در محیط کار پیدا کردم. جایی که خواهان دشمنی با تو بیشتر از خواهان دوستیه!

همه این قصه ها رو گفتم تا حرف دلم رو بزنم. خیلی وقته که از صداقت و رو رواستی که با دیگران داشتم پشیمونم. هر چی بر میگردم عقب و زندگیم رو مرور می کنم به غیر از دروغ، نارو، دور زدن، سوء استفاده و هزار تا پیامد ناخوشایند در مقابل صداقت و رو راستی با دوستام چیز دیگه ای نمی بینم. توی کار، صمیمی ترین دوستات از صداقتت استفاده می کنن و وقتی همه چیز رو فهمیدن سعی می کنن به اسم خودشون تمام کنن و تو رو نابود کنن! توی درس خوندن، نکاتی رو که می دونن بدرد تو هم می خوره ازت مخفی می کنن! توی روابط خانوادگی هزار جور آرزوی بد برات می کنن و دوست ندارن موفقیت هاتو ببینن!! باز خدا خیرشون بده اون هایی رو که همون اول دست خودشون رو به هر دلیلی اعم از حماقت و یا ناشی گری رو می کنن و تو متوجه میشی. وای به وقتی که بعد از چند سال دوستی و مایه گذاشتن تازه بفهمی که طرفت در مقابل دلسوزی های تو چه نقشه هایی در سر داشته.

تمام این چیزهایی رو که میگم، دونه به دونه برام پیش اومده و براشون مثال واقعی دارم. اما در برابر این چیزها چه کار باید کرد؟ باید صداقت رو گذاشت کنار؟ نباید به همه اعتماد کرد؟ باید فرض رو بر بد بودن گذاشت مگر خلاف اون ثابت بشه؟ یا این که تا مدت ها دوستانت رو آزمایش کنی و اگه تونستی نتیجه بگیری که خوبه .... اما قبول کنین که هیچکدوم جواب مثبت نمیده. اگر کسی نیتش بد باشه، امکان نداره به راحتی بشه فهمید.

هر چند که این معضل در همه نقاط دنیا وجود داره، اما قبول داشته باشین که ناهنجاری های جامعه ما هم نقش عمده ای در افزایش اون داره. مطمئنا در جامعه ای که همه مثل گرگ های گرسنه، آماده ان تا شرایط و موقعیت های خوب رو –حتی اگر لازم به گرفتن اون از دهان دیگران باشه - به هر نحوی شکار کنن، نمیشه انتظار خلق صحنه های حماسی و با شکوه رو داشت. خیلی طبیعیه که همه افراد این جامعه به نحوی زخمی شده و منتظر لحظه انتقام باشن!

نظرات 7 + ارسال نظر
گلناز پنج‌شنبه 4 بهمن 1386 ساعت 10:55 ق.ظ

حرف دل خیلی ها رو گفتی.من هم خیلی از این جور موارد برام پیش اومده.آدم یه وقتهایی از زیاد ساده بودن خودش لجش میگیره.نمیدونم چرا حتی نزدیکترین دوستم وقتی دارم مثلا براش از مسافرتی که رفتم یا مهمونی که بهم خوش گذشته تعریف میکنم چهرش تو هم میره..این حسادت های بی مورد باعث شده خیلی از دوستی ها کمرنگ بشه.توی این گیر و دار اگه آدم یه دوست واقعی داشته باشه باید دو دستی بچسبدش.

فرشته پنج‌شنبه 4 بهمن 1386 ساعت 05:15 ب.ظ http://freshblog.blogsky.com

من دوستامو خیلی سخت انتخاب میکنم و در دوستی هم شرایط و روش خودم رو دارم تمام دوستام از صمیم قلب دوستم دارن حتی دوستانی که هر سال یا سالی دو بار میبینمشون. از دوستانی که خودم انتخابشون کردم کاملا راضیم و همه اشان بچه های چشم و دل سیرین و از اون آدمهای تازه به دوران رسیده ای که با تو رفاقت داشتن نیستند.
از جون و دل براشون مایه میذارم و دوستشون دارم.
دوست خوب واقعا خوبه....
خدایا شکرت ((-:0

اون دوستاتو به من معرفی کن.... شاید تونستیم رفقای خوبی برای هم باشیم!!

هادی یکشنبه 14 بهمن 1386 ساعت 03:17 ب.ظ

احسان سعی کن دو دستی منو بچسبی

مشهدی ها مثل دوقلوهای بهم چسبیده هستند. اگه بخوای از هم جداشون کنی... می میرن!!!

فرهاد شنبه 20 بهمن 1386 ساعت 11:39 ق.ظ http://www.rahdari.ir

واقعا بهت حق میدم که دپرس باشی..یه دوست خوب و باحال و نفس داشتی اونم ول کرد رفت کرمون....
ولی خداییش اون 18000 تومن نوبر بود...روی دشمن و کم کرده این یارو....
حالا که من نیستم همون حسام رو بچسب...البته side by side...می دونی که face2face مشکل شرعی داره

خوشبختانه به حسام نمیشه face2face چسبید. آخه از لحاظ فیزیکی مانع وجو داره...!!

ولی خوشحالم که تو ول کردی رفتی کرمون... وگرنه من هم معتاد شده بودم!

فرهاد چهارشنبه 24 بهمن 1386 ساعت 01:44 ب.ظ

تو واسه معتاد شدن نیازی به من و امثال من نداری..اینقدر بی جنبه ای که خدا تو رو از ازل تا ابد معتاد سرخود افریده

قربون اون دل صاف و بی ریا که هیچ چی رو توی خودش نگه نمی داره!!! اصلا ما معتاد... خوب شد؟؟ خیالت راحت شد؟ ما خرابتیم آقا فرهاد!

حسام چهارشنبه 24 بهمن 1386 ساعت 03:50 ب.ظ http://hessamm.blogsky.com/

حالا که دیگه جدی جدی داری میری یه شب بیا با هم Face2Face بشینیم حالشو ببریم جیگر!

بابا... مگه نگفتم مشکل فیزیکی داریم؟؟؟ ما دو تا عمرا بتونیم فیس تو فیس بشیم... آخه روم به دیوار... هر دومون از ناحیه دماغ پیشروی داریم...یک کم کار رو سخت می کنه!!

... پنج‌شنبه 6 فروردین 1388 ساعت 07:22 ق.ظ

سلام احسان
فکر میکنم که خود تو یه نمونه کامل از آدمهای دو دره باز و کثیف روزگاری. من که شخصا از تو بد ضربه خوردم و الان هم تنها دلیلی که خودم رو معرفی نمیکنم اینه دیگه هیچ وقت نمیخواهم باهات روبرو شم. تو که اینقدر ادای روشن فکرها رو در میاری خودت آ خر ایرانی و مرد رندی...برادر من افهء الکی نیا و یه آیینه بزار جلوت. ایران و استرالیا نداره و خمیره که خراب باشه کاریش نمیشه کرد.

ما که یادمون نیومد کی بودی و کی بهت ضربه زدم... اما حتما لیاقتش رو داشتی! چون من بیخود وقتم رو برای کسی تلف نمی کنم.

از همین مطلب نوشتن و اسم نذاشتنت هم معلومه که دختری چیزی باید باشی وگرنه خودت رو معرفی می کردی.

خلاصه برو با اون ضربه ای که بهت زدم حال کن.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد