ناگفته ها

گذری بر زشتی ها و زیبایی های پنهان

ناگفته ها

گذری بر زشتی ها و زیبایی های پنهان

تعارف!

همه میدونن که ایرانی ها سمبل تعارف و حاشیه رفتن هستن. برای هر صحبتی چندین جمله پیشوند و پسوند اضافه می کنن که اگه سرو تهش رو بزنین همه یک معنی رو میده. مثلا وقتی میخوایم با تلفن صحبت کنیم میگیم: سلام... خوبی... چطوری... حال و احوال... روبراهی.... خوش میگذره...دیگه چه خبر... همه خوبن...و تازه میرسیم به اصل جمله که مثلا قرار بوده بگیم شماره تلفن فلانی رو به من بده. بعدش هم موقع خداحافظی دوباره از اول: خوب... کاری نداری... سلام برسون... خوش بگذره... شب بخیر... قربانت.... خداحافظ... خداحافظ (مخصوصا این کلمه خداحافظ رو چند بار میگیم که حداقل یکیش به گوش طرف مقابل برسه!!! چون همزمان اون طرف هم داره میگه خداحافظ... خداحافظ...). یکی از مشکلاتی که این اخلاق و رفتار بوجود میاره، مربوط به زمانیه که میخوای با یک نفر خارجی صحبت کنی! اولا ترجمه ای برای بعضی از این جملات وجود نداره. ثانیا اون ها اصلا این عبارات رو ندارن. مثلا "قربانت". اگه خیلی هم طرف بخواد مته به خشخاش بذاره و اصرار به ترجمه این جملات کنه، یارو خارجیه هاج و واج میمونه که چی داره میگه؟!؟!

اما واقعا این تعارفات از کجا اومده؟ آیا سرچشمه اون ها در نوع حکومتهاییه که ما داشتیم؟ که همیشه ارباب و رعیتی بوده و طرف سعی داشته یک جوری دل اربابش رو بدست بیاره؟ یا این که حجب و حیای ایرانی ها بوده که همیشه سعی میکردن که مستقیما نرن سراغ اصل موضوع و تصورشون بر این بوده که این عمل نشونه پرروییه؟ هر چند که این تعارفات که به نظر من شامل اسامی مستعار و القابی که به طرف مقابل داده میشه هم هست، در فرهنگ های دیگه هم وجود داره. مثلا همین یانگوم خودمون! با شوهرش هم که میخواست صحبت کنه کلی عالیجناب و سرورم و ... به کار می برد. یا انگلیسیها و فرانسوی ها که خدای تشریفات و القاب هستند.

اما تا حالا به معنی این عبارات توجه کردین؟ مثلا "سلامت باشید" یا "موفق باشید" و یا ده ها جمله دیگه. بارها شده که یک دکتر در یک برنامه تلویزیونی ظاهر شده و در پایان صحبت هاش گفته که "با آرزوی سلامتی برای همه شما عزیزان". یکی نیست بگه آخه اگه همه سلامت باشن، تو از کجا می خوای نون بخوری؟ یا مثلا رییس ستاد مبارزه با موادمخدر آرزوی ریشه کن شدن قاچاق مبارزه با مواد مخدر رو می کنه. پلیس راهنمایی و رانندگی هم که قربونش برم. با کمال افتخار میگه : امیدوارم که همه همشهریان عزیز قوانین رو رعایت کنن تا هیچکس جریمه نشه!! واقعا تا حالا به این فکر نکرده که همین جریمه ها هستند که باعث میشه تا سر ماه حقوقشون رو دریافت کنن؟

البته جدیدا این تعارفات در فرهنگ ما به یک نوع تملق و چاپلوسی هم تبدیل شده. مثلا چند روز پیش در جلسه دفاعیه کارشناسی ارشد یکی از دوستانمون، اساتید مشاور و راهنما نصف وقتی که باید در مورد پایان نامه نظر بدن رو به دادن اینجور القاب به هم گذروندن. مثلا یکی میگفت نظرتون رو بدین، اون یکی میگفت "البته من شاگرد شما هستم، من درس پس می دم" باز اون میگفت"نفرمایید، شما مایه افتخار ما هستید" اون یکی هم می گفت:"خواهش میکنم، در محضر شما تلمظ می کنم" و خلاصه هزار تا چیز دیگه. یا مثال خیلی بارزترش این که وقتی یکی میگه "شما فرمودید که ..." اون  یکی همونجا میپره توی حرفش که "نخیر، بنده عرض کردم...".

من نمیدونم با این کارها میخوایم چی رو نشون بدیم؟ اگه کار ما درسته و باید هر چیزی رو در چند لایه تعارف مثل ساندویچ بپیچیم -آخرش هم معلوم نشه که اصل موضوع چی بوده- پس چرا در هیچ فرهنگی این کارو نمی کنن؟ اگه کار ما اشتباهه، پس چرا درستش نمی کنیم؟ چرا برای وقت دیگران و از همه مهمتر خودمون ارزش قایل نیستیم و تلاش می کنیم تا هدر بدیم؟ واقعا اگه به یک استاد پیشکسوت دانشگاه و یا یک دانشمند انتقاد و نظرمون رو در مورد ایده و افکارش مستقیم و بدون هیچ انحرافی –اما در کمال ادب و احترام- بگیم، بی ادبی کردیم؟ فکر نمی کنید باید از این که بعضی چیزها در همه جای دنیا یکجور هستند و فقط در کشور ما فرق دارند به فکر فرو بریم که علت چیه؟ ما درستیم یا اون ها؟

نظرات 5 + ارسال نظر
حسام یکشنبه 5 اسفند 1386 ساعت 07:49 ق.ظ http://hessamm.blogsky.com/

اختیار دارین قربان. شما که خودتون استاد هستین می دونین حق با ماست نه این خارجی های بی فرهنگ بی ادب.

در ضمن، شما استادین ها، اما تلمذ درسته نه تلمظ!!!

شما سرور ما هستید. اگر چه من کوچکتر از آنم که بخوام چیزی به شما بگم ولی باید عرض کنم خیلی حال دادید چون مدتها دنبال املای این کلمه می گشتم.

شاگرد شما.
احسان

فرشته دوشنبه 6 اسفند 1386 ساعت 12:26 ب.ظ http://freshblog.blogsky.com/

نفرماین نفرماین (آقای هالو)

این تعارفات که جزیی از زبان ما هستند مثلا همین مسوولین و وزرا رو ببینین چجوری با استفاده از تعارفات و ... پاسخ سوالات رو می پیچونن. تعارف کردن یک نوع هنر و سیاسته که شامل ما ایرانی ها شده.

هادی دوشنبه 6 اسفند 1386 ساعت 01:56 ب.ظ

ازقرمه سبزی ما خوشتون نیومده جون من یک کفگیر دیگه جون من زدم پس تورا به خدا اون سینه مرغ بزار جون من دستمو رد نکن بزار این کفگیر برنجو بچپونم تو بشقابت چرا سالادو همزمان با ترشی نمی خوری دوغ بریزم تو نوشابت بدم مربا بخوری جون من غذات سریع هضم میشه میتونم یک کفگیر دیگه بکنم تو حلقت جون من اگه نخوری شب باید بریزیم دور ها گفته باشم. جون من دیگه از این مطالب ننویس همون مدیران ایرانی را ادامه بدی بهتره .....هیجان داره جون من زدم.

فرهاد چهارشنبه 8 اسفند 1386 ساعت 03:59 ب.ظ http://www.rahdari.ir

تعارف لزوما چیز بدی نیست اگر عقیده ی قلبی باشه...جزیی از فرهنگ یک کشوره...حتی شهر به شهر هم فرق می کنه نوع و میزان تعارف...چه برسه به کشور به کشور....
آدم وقتی زورش می یاد که طرف می گه قابل نداره ولی چند برابر می کنه تو پاچت...

یا مثلا وقتی میرین مهمونی میگن شب هم شام بمونین؟؟؟ !!!

شادی سه‌شنبه 6 فروردین 1387 ساعت 08:51 ب.ظ

عیدتون مبارک آقای فردوسی . همیشه صحیح و سالم باشید. اینقدر هم حرص برنامه های مزخرف تلویزیون ایرانو نخورید. اگه دقت کنید مدتهاست سینما انگار تعطیل کرده. خداییش علی سنتوری غوغایی بود پس از مدتها فیلم بیخود دیدن. شادی (شیدفر)

بابا شما که اونورید چرا فیلمهای اینور رو نگاه می کنین؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد