ناگفته ها

گذری بر زشتی ها و زیبایی های پنهان

ناگفته ها

گذری بر زشتی ها و زیبایی های پنهان

قهرمانی مبارک!!

مگه میشه تیم محبوب آدم قهرمان بشه، اونوقت ساکت بشینی و هیچ چی نگی؟ اون هم با این فضاحت تیم مقابلت ببازه.

از حق نباید گذشت که امسال پرسپولیس شایسته قهرمانی بود. مخصوصا به خاطر افشین قطبی که به اعتقاد من برای ایرانی ها ساخته نشده و باید بره همون کشورهای خارجی مربیگری کنه. حیفشه طفلک! معلوم نیست توی این مدت چند تا فحش و تیکه جدید بهش یاد دادن.

خلاصه مطلب این که :

 قهرمانی مبارک قرمزها!

به یاد جدّم...!

بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی بهانه ای شد تا من یکبار دیگه دست به کیبورد بشم و شما دوستان رو مستفیض کنم. قصد ندارم در مورد زندگینامه این شاعر بزرگ بگم چون همه ما در کتاب فارسی در بخش تاریخ ادبیات در مورد اون خوندیم. چیزهایی که این چند سال در مورد این حکیم بزرگ شنیدم شاید برای شما تکراری باشه، اما ارزش دوباره خوندن رو داره.

امروزه به دلیل این که توی گوشمون فقط از حافظ و سعدی و مولوی گفتن و جهان هم از اشعار این بزرگان استقبال کرده، کمتر کسی دیگه یادی از فردوسی می کنه. شاید هم حق داشته باشن. آخه فردوسی شعرش برای شب چله و یا فال گرفتن نیست. به نظر من شاهنامه فردوسی که یک شاهکار ادبیات جهانه، از این جهت حائز اهمیته که در اون علاوه بر قوانین ادبی و شعری، تمامی علوم دیگه زمانه رو هم میشه یافت.

بنا به روایت اساتید این علم، واژه "حکیم" به کسی اطلاق می شده که به تمام علوم زمانه تسلط داشته. این علوم شامل ریاضی، هندسه، فلسفه، منطق و ... بوده و به همین دلیل در میان برجستگان ایرانی، کمتر کسی پیدا میشده که این لقب به اون اعطا شده باشه. حتی حافظ و مولوی هم از این نعمت بی بهره بودن. اما افرادی مثل نظامی، خیام و فردوسی این پیشوند رو با خودشون یدک می کشن. به همین دلیله که در شعر فردوسی علاوه بر صلابت و استواری نظام شعری می توان به قوانین ریاضی و فلسفه هم در اون پی برد. مطمئنا امثال من که تفاوت شعر و پیتزا مخلوط رو نمی تونن تشخیص بدن، خیلی درک این مسئله براشون راحت نیست و حتما باید به تفسیرهای اهل فن مراجعه کنند. اگر شعر حافظ سرشار از "عشق" هست، شعر فردوسی هم لبریز از عشق به وطنه. اگر شعر سعدی پر از پند و اندرزه، در شعر فردوسی هم می تونیم نصیحت و نکات اخلاقی زیادی پیدا کنیم و همینطور شعر مولوی که سمبل عرفان و فلسفه هست، خیلی راحت می تونه در شعر فردوسی غرق بشه. اینه اون چیزی که من در شعر فردوسی بهش اعتقاد دارم!

 

خیلی از کارهای بزرگی که در دنیا انجام شده، ماندگار نشده. اما اونهایی که در زمانهای مقتضی روی دادن، در تاریخ ثبت شده اند و به اصطلاح "جهانی" شده اند. ایران هم از این قضیه مستثنی نبوده و شاید مقطع زمانی که فردوسی بنا به شرایط دربار سلطان محمود غزنوی، شروع به سرودن شاهنامه کرده، یکی از عوامل موثر حک شدن اشعار اون در دل ما ایرانی هاست. فردوسی و شاهنامه اون برای همه ایرانیان نمادی از میهن پرستی و افتخار و عرق ملی است. امروز یکی در رادیو داد سخن داده بود (و طفلک راست هم میگفت) که چرا نویسندگانی مثل پائولوکوئیلو و خانم ... نویسنده هری پاتر با خلق چند داستان که مبنای اون شخصیت ها و اسطوره های ایرانی بوده اند، جهانی می شوند و ما هنوز نتونسته ایم یک انیمیشن درست و حسابی از رستم و سهراب بسازیم؟ چرا سیندرلا از روی ماه پیشونی ما ساخته می شه؟ به نظر من جواب این استاد خیلی واضحه: چون قرار نیست ما خیلی حس وطن دوستی مون گل کنه. وگرنه کار برای خیلی ها مشکل میشه. از وقتی من یادمه، توی سریال ها برای اسم افراد قاچاقچی و طاغوتی از اسامی مانند "شهریار"، "سهراب"، "خشایار"، "افراسیاب" و ... استفاده می شده و کمتر دیدیم که اسم دوازده معصوم روی اون ها گذاشته بشه و یا بالعکس! یک زمانی هم که می گفتن چون شاهنامه در مدح و ستایش شاه و سلطان ایران گفته شده، نباید خیلی اشعارش در کتاب فارسی مدارس بیاد و .... الان هم که به لطف ایزدی اشعار فردوسی فقط در زمان انتخابات و یا 22 بهمن استفاده میشه!

 

نمی دونم چرا همیشه مطالبی که می نویسم آخرش به شکایت ختم میشه. اومدم در مورد اهمیت فردوسی بنویسم، داغ دلم تازه شد. اما از این که اسم فردوسی به نسبت مولوی و حافظ و سعدی کمتر به سر زبون ها میاد خیلی خوشحالم. آخه کسی فرصت نمی کنه گند بزنه به اشعارش و شخصیتش ببره زیر سوال. وگرنه از یک جایی یک آدم فرهیخته ای بلند میشد میگفت: "فردوسی انسان نمازخوانی بوده، اما مجبورش کردن این اشعار رو بگه، بعد هم رفته امام رضا توبه کرده...".

 

خلاصه این که اگه از کودکی همین چند تا منظومه شعری رو به جای درس "دینی" و "معارف" در گوش ما میخوندن، الان وضعیتمون این نبود و معنی خیلی از لغات مثل "دوستی"، "حسادت"، "راستگویی"، "کینه"، "برادری" و هزاران هزار اخلاق نیک برامون جا افتاده بود.

وای اگر گدا معتبر شود...!

همه چی از اون جا شروع شد که یک عده تصمیم گرفتن برای این که هرکاری دلشون بخواد انجام بدنو هیچ کس نتونه اون ها رو بازخواست کنه، یک سری قوانین طبیعی موجود در جامعه رو به هم بزنن. برای همین تا تونستن جای همه چیز رو عوض کردن. مثلا دکتر جامعه رو کردن یک بساز و بفروش یا مثلا به یک چوپان سمت مشاور عالی دادن... خلاصه اینطوری شد که بعد از کمتر از سه دهه، به هر جا که نگاه می کنی می بینی یک جاش میلنگه. دیگه نمی تونی مطابق با قوانین ساده حاکم بر طبیعت نتیجه گیری کنی. مثلا اگه قبلا ها می دیدی که یکی درس نمی خونه، نتیجه اخلاقیش این بود که حتما به یک آدم بیکار و بیعار و طرد شده از جامعه تبدیل می شه. اما در کمال تعجب یک همچنین شخصی الان خیلی هم کار داره و نه تنها مطرود نشده، بلکه الگوی بسیاری دیگه هم هست!!

این قانونی که گفتم دیگه تقریبا به یک اصل تبدیل شده و خیلی کم پیدا می شن افرادی که بر اساس توانایی هاشون به جایی رسیده باشن. اما از بین همه این دسته افراد، اونی که همیشه جلوی چشممونه و نمی تونیم بی خیال از کنارش بگذریم، قشر مجری و گوینده صدا و سیما هستن.

 

یادمه سالهایی قبل تر از این ها وقتی افرادی مثل "شجاعی مهر" می اومدن و خیلی مودبانه صحبت می کردن، اکثر مردم تحت تاثیر صحبت هاشون قرار می گرفتن و کمتر کسی انتظار داشت که تا چند سال بعدش مدل مجری گری و حرف زدن عوض بشه. یا مثلا گوینده های خبر مثل "بابان" و سایرین که واقعا استاد این فن بودن و تعلیم دیده بودن، بدون کوچکترین اشتباهی یک خبر رو از اول تا آخرش می گفتن. اما الان چی؟ ما چی داریم؟

جوابش معلومه: الان الگوی گوینده های خبر شده: "کامران نجف زاده". یک بچه سوسول که برای خودش یک مدل خبر گفتن رو مد کرد. البته معلومه که از خودش در نیاورده و بهش گفتن که مثل اخبار BBC یا CNN خیلی خودمونی و گرم صحبت کن. اما یادشون رفته بهش بگن خیلی خودتو لوس نکن. بعدش هم یکی مثل احمد نجفی، اونو میاره توی صندلی داغ و بهش عنوان "خبرنگار حرفه ای" میدن. وقتی هم که طرف میره مکه و کله اش عین هندونه میشه، حداقل به خودش یک ماه مرخصی نمیده که موهاش دربیاد! با همون قیافه و لباس های اجق وجق میاد جلوی دوربین پربیننده ترین بخش خبری کشور! یعنی 20:30  مزخرف سرتاپا دروغ!

 

اما در گوشه دیگری از این رسانه هدفمند(!) یکی پیدا میشه عین "فرزاد حسنی" که واقعا مایه فخر و مباهات جام جمه! هرچی کلمه توی فرهنگ دهخدا و معین بوده حفظ کرده و با بی شرمی و پررویی تمام هر کسی رو دلش می خواد مسخره می کنه. بعد هم در یکی از برنامه های رادیو (نشانی) از اون به عنوان "مجری و گوینده چیره دست" یاد می کنن!!! کسی که پرحرفی رو با تسلط اشتباه گرفته.

چی بگم!؟ حالا فهمیدین چرا همه چی جابجا میشه؟ چرا کامران نجف زاده و شیرین ترکمندی (یا همون شیرین تپق زن) جای گوینده های قدیمی اخبار رو گرفتن؟ چرا رضا رشید پور میشه Larry King ایران؟ چرا محمد اصفهانی جای استاد شجریان برای ما لحظه سال تحویل کنسرت میذاره؟ چرا فیروز کریمی جایزه گل آقا رو میبره؟ چرا...؟ چرا...؟

شاید هم طفلک ها حق داشته باشن. خیلی وقت بود که خیلی ها آرزوی خیلی چیزها رو داشتن. ولی حوصله نداشتن وقت صرف آموزش کنن . برای همین تا به موقعیتی رسیدن، سفت چسبیدن و ول نکردن. تازه، چون هیچ کس سر جای خودش نیست نمی تونه از کس دیگه ای انتقاد کنه. بنابر این کسی نیست که به این ها بگه "بابا این رسمش نیست."

 

پس نتیجه گیری اخلاقی اینه که زیاد حرص نخوریم. چون این بهترین روش اداره مملکته!!