ناگفته ها

گذری بر زشتی ها و زیبایی های پنهان

ناگفته ها

گذری بر زشتی ها و زیبایی های پنهان

تعطیلات خود را چگونه گذراندید!؟

 این مطلب رو می نویسم که اینقدر به من نگید چرا نمی نویسی. واقعیتش اینه که موضوعات زیادی در طول روز به ذهنم میرسه اما درگیری های این چند وقته دل و دماغ پای کامپیوتر رو هم ازم گرفته، چه برسه به آپ کردن یک مطلب جدید. اما سعی میکنم (قول می دم) از این به بعد حداقل هفته ای یکبار یک چیزی بذارم تا همه با هم برین حالشو ببرین.

 

یاد دوران مدرسه به خیر که تا چند روز تعطیلی بود، بعدش باید سوژه تکراری "تعطیلات خود را چگونه گذرانید" رو در موردش می نوشتیم. آخرش هم نتیجه میگرفتیم که آثار باستانی نشانه تمدن هر کشور است و .... این چند روز هم فرصت خوبی بود تا بعد از مدتها به اصفهان بریم. تقریبا کمتر کسیه که اصفهان نرفته باشه و کاملا میشناسنش. ولی چند نکته خیلی توی شهر خودنمایی می کرد که لازم دونستم بنویسم:

1-       اصفهانی ها از کله سحر تا بوغ سگ، توی رستوران ها و بستنی و آبمیوه فروشی ها می چرخند! ساعت 7 صبح رفتم پارکینگ ماشین رو در بیارم دیدم یک دختر و پسر نشستن داره آب هویج می خورن!!

2-       شهر خیلی تمیزه (البته به غیر از حاشیه زاینده رود که مملو از موش های قد و نیم قده!) و همینطور سر سبز.مردم هم خیلی از این فضاها استفاده می کنن. چیزی که در کمتر شهری دیده می شه!

3-       میزان اراذل و اوباش ( یا همون جوونهای بیکار حیوونکی!) توی شهر زیاده.

4-       رانندگی توی شهر مثل رانندگی فرمول یک می مونه. نجنبی، مالیدن رفتن. از همه جا دوچرخه و ماشین در میاد. 

5-       مردم خونگرمی داره. مگر اینکه بخوای ازشون تخفیف بگیری!!! انگار فحش  ....بهشون دادی.  

6-       دخترای اصفهانی آب پیدا نمی کنن وگرنه شناگرای قابلین! درسته که چادر و مقنعه از سرشون نمی افته اما تا می تونن توی گردی صورت کمبودها رو جبران می کنن!  

                       

همین! چند تا عکس هم گرفتم که بدم نیومد شما هم ببینین. از میدون نقش جهان و باغ پرندگان. به جرات میشه گفت که ابهت و زیبایی میدون نقش جهان مسحور کننده است!

                         

نظرات 5 + ارسال نظر
فرشته سه‌شنبه 7 آبان 1387 ساعت 11:08 ق.ظ http://freshblog.blogsky.com

آره اصفهان خیلی خوب بود حتما در موردش توی وبلاگم مینویسم باید بگم خیلی خوش گذشت چون ایرانیان خیلی کمی بودن و اکثرا توریست بودن برای همین شهر دو چندان جلوه می کرد... چند نکته رو یادت رفت بنویسی:

- اصفهانی ها چراغ قرمز رو رد می کنن
- دخترهاشون صورتهاشون رو مینیاتوری آرایش می کنن و این باعث می شه توریست (شوهر) جذب کنن
- از هتل عباسی هم چیزی می نویشتی
- من که ازشون خوب تخفیف گرفتم...
و اینکه هر ساعت حتی ساعت ۱۲ شب بستنی می خوردن خیلی برام جالب بود ... بستنی از دستشون نمی افتاد... کاش عکسهای بیشتری می زاشتی تا از هنر عکاسیت بیشتر لذت میبردیم............

واقعیتش من چون به دختراش به چشم خواهری نگاه می کردم و اکثرا سرم پایین بود زیاد ندیدم چه جوری آرایش کردن. تو در موردشون بنویس.

محمد سه‌شنبه 7 آبان 1387 ساعت 06:19 ب.ظ http://mohamed.blogsky.com

من خودم به اصفهان میگم : اروپای ایران!
۱- از کجا معلوم اون دو تا اصفهانی بودن. شاید مسافر بودن!
۲-کاملا باهات موافقم. اونقدر میرن پارک که آدم حالش بد میشه. خیلی خوشگذرونن.شهرشون هم میطلبه!
۳- اونها رو که میبینی بیکار نیستن . سر کارن!
۴-آی گفتی. تا چند وقت پیش که پر ژیان بود.حالا پراید جاشو گرفته.
۵-اصلا موافق نیستم. مردمش نمیشه گفت خونگرمن. یعنی با خوداشون خونگرمنا ولی با غریبه ها یه جوری برخورد میکنن که اونها فکر کنن خونگرمن!
۶- دخترای اصفهانی ماااااااااااهن!)

۱- از آرایش دختره فهمیدم اصفهانین!
۴- من خودم به چشم خودم یک ژیان دیدم! لامصب زانتیا بود!

در مورد دخترای اصفهانی هم نظری ندارم.فقط خدا به داد شوهراشون برسه!

حسام سه‌شنبه 7 آبان 1387 ساعت 08:49 ب.ظ http://hessamm.blogsky.com

ما چون یه سری آشنا توی اصفهان داریم اونجا زیاد می رفتیم سابقا! ولی بعد دیدیم هر یه باری که مثلا ما چهار نفر می ریم دو شب می مونیم به جاش چهل نفر میان تهرون پیشمون و سه هفته می مونن! تازه صبح به صبح که از خواب پامی شدن می پرسیدن امروز می خواین ما رو کجا ببرین سرمون گرم بشه؟!!!
واقعا خدا به داد شوهر دخترهای اصفهانی برسه!!!

احتمالا دوست های شما از اون اصفهانی های تیر بودن. خدا را شکر که تو هم پیدا شدی و حرف ما رو تایید کردی!

علی پنج‌شنبه 9 آبان 1387 ساعت 02:09 ق.ظ

نازلی و من رستوران نیک (اگه اشتباه نکنم) تو خیابان میر (اگه اشتباه نکنم)چند سال قبل رفتیم که به تقلید از تهران سالادبار داشت بعد موقع رفتن پول چهار نفر گرفت بعد که من تعجب زده ازش پرسیدم مگه سالادبار نیست ، فهمیدم که یه نفر می پاد و چون ما هر کدام 2 بار رفتیم و خداییش کم هم برداشته بودیم چهار نفر حساب کرده بود که با اعتراض من 3 تا شد!!!
خلاصه سالادبار اصفهانی بود.
ولی شهر زیبایی هست اگه هر جای دنیا بود بیشترین توریست را جذب می کرد بخصوص رود وسط شهرش که الان فکر کنم خشکه

البته تجربه خوبی برای شما شد. تا دفعه بعد هر چی میتونین همون دفعه اول بردارین!

ندا دوشنبه 13 آبان 1387 ساعت 11:59 ق.ظ

از اصفهان نوشتی و منو یاد خاطرات زیادی انداختی که از این شهر دارم . یادم میاد زمان جنگ وقتی شیراز رو با موشک میزدند و مدارس تعطیل بود ما 15 روزی رفتیم اصفهان . اون موقع دیدن اون همه ژیان برام خیلی جالب بود در حالی که پیکان ماشین روز ملت بود . بعد ها (سال 72)وقتی با یک اصفهانی دوست شدم (الان هم از دوستهای خوب منه) بهم گفت که فکر نکن اون موقع ما نمی تونستیم ماشینهای مدل بالا داشته باشیم ما پولهامونو خرج نمی کردیم اگه میتونی حالا بیا شهرمونو ببین .
راست هم میگفت اصفهان بعد از جنگ اصلا اون شهری نبود که من دیده بودم. حداقل وقتی با شیراز مقایسه میکنم میبینم اونا زمان جنگ هم خوب زندگی میکردن .از کویت ماشین میاوردن خلاصه در هر مقطعی از زمان از خوشگذرونی کم نمی گذاشتن و اصلا از حال کردن در هر مکان و زمان هیچ شهری به پای اونا نمیرسه حتی اصفهان امروز.
من شیرازی نیستم ولی 5 سالی که شیراز بودیم هر روزش برام قشنگ و تازه بود.

برگردیم به اصفهان و روز دفاع پایان نامه فوق لیسانس عمو علی خودمون.
(همون که محصول ساعات تلاش خستگی ناپذیر عمو در ناظرفرزان قبل از بلوغ سوپروایزریست و بعد باعث بلوغش شد و الان صنعت مخابرات کشور بر پایه اون استوار شده)
یادش به خیر من و بهزاد و نازلی جهت تشویق و دادن قوت قلب رفتیم اصفهان با کلی ابزارآلات سینماتوگرافی !!
بعد از به جاآوردن تشریفات لازم چون چند ساعت بیشتر وقت نداشتیم تا اون جایی که رمق در بدن بود این ور و اون ور رفتیم و سعی کردیم تمامی آثار به جامانده از قدما رو ببینیم آخه آقای ما (اون موقع آقامون نشده بود)به آثار باستانی و مخصوصا صنایع دستی شدیدا عشق میورزه و من واقعا "مشعوف "میشدم.

دو هفته پیش رئیسم با یکی از همکارهای فرانسویمون رفته بودند شیراز و اصفهان .از اون شنیدم که میگفت روابط دختر پسرها نسبت به تهران خیلی آزادتره . فرانسویه که برای اولین بار بود به ایران میومد از در و دیوار عکس میگرفت کلی خرید کرد من هم که بهترین اتاقهای هتل عباسی رو با پارتی بازی دوست اصفهانیم براشون رزرو کرده بودم و خلاصه وقتی میرفت اون ترس و وحشتی که از اومدن به ایران داشت رو دیگه نداشت.
البته ابنو بگم که شیراز و اصفهان به خاطر ماهیت توریست پذیریشون باید آزادتر هم دیده بشن یا باید بگم دولت مجبوره اونجا کوتاه بیاد تا این قافله اندک توریست هم بر باد نره.

خلاصه اصفهان امسال گویا یه چیز دیگس که نباید از دستش داد.

اگه از پر حرفی های من حوصلتون سر نرفته من هم در ادامه انشای احسان عزیز بنویسم که ما هم تعطیلات خود را در تبریز گذراندیم چون دفعه اولی بود که به تبریز میرفتم خیلی چیزها برام جالب بود که از حوصله شما شاید خارج باشه ولی حالا که بحث اصفهان و دختراش داغه در مقایسه بگم که اکثر دخترها مقنعه داشتند مانتوهاشون آزاد و بلند بود.از خود شهر هم که
شهر بسیار تمیز بود حتی شما در بازار سنتی تبریز یک ته سیگار یا دستمال کاغذی نمی دیدید
معماری ساختمانها عموما زیبا و مدرن بود و...
همینجا کات میکنم

(اینقدر هم سر به سر آقای مظلوم ما نگذارین )

به نظر میرسه اونقدر مطالب برای نوشتن داشته باشی که بتونی برای خودت یک وبلاگ راه بندازی.
در مورد تبریز اگرچه ندیدمش اما تعریفش رو زیاد شنیدم ایشالله یک روز قسمت بشه.

ممنون از این وقتی که میذاری.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد