ناگفته ها

گذری بر زشتی ها و زیبایی های پنهان

ناگفته ها

گذری بر زشتی ها و زیبایی های پنهان

اینجا خبری نیست !

میدونم همه دلتنگ من و نوشته هام شده بودین. واقعا شرمنده همه شدم. باور کنین از بس اینجا سرعت اینترنت پایینه (!) اصلا حال نمی کردم برم پای اینترنت. تا اینکه با خودم گفتم این راهیه که خودم انتخاب کردم. خودم خواستم که بیام بین این همه کافر، زندگی کنم... بقیه چه گناهی کردن که الان توی اینترنت سرگردونن... هیچ چی ندارن بهش سر بزنن... از ناچاری میرن سراغ وبلاگ های بی محتوا مثل وبلاگ حسام!

اما باور کنین که اینجا هیچ فرقی با ایران نداره. همه چی شبیه اونجاست. تازه خیلی چیزها بدتره! برای همین بجای این که مثل بقیه که تا میرن یک کشور دیگه ذوق زده میشن و میگن اینجا همه چی درست حسابیه، میخوام با دلیل و مدرک بهتون بگم که اینجا نه تنها مثل ایران نیست بلکه صد برابر بدتر هم هست. میگین نه؟ پس نگاه کنین:

  • ·          اینجا اکثر ماشین ها کهنه و قدیمی هستن. در حالیکه ما در ایران جدید ترین ماشین ها رو در ایکی ثانیه که وارد کشور میشد دست مردم می دیدیم.

    ·          اینجا همه کارها الکترونیکیه! عین ایران. تازه ایران امنیت کارها بیشتر بود. مثلا یادم میاد وقتی می خواستم رمز اینترنتی سیبا بگیرم، بعد ازکلی التماس و اثبات بی گناهی، سیستم بهم گفت برو شعبه رمزت رو بگیر. رفتم شعبه گفت باید بری شعبه مرکزی... خلاصه بهم ندادن!!! در حالیکه اینجا بلافاصله در حال ثبت نام اینترنتی، به شماره موبایلت یک کد میفرستن که اگه اونو وارد کنی، همه چی حله. واقعا که سیستم به این شلی تاحالا ندیده بودم!

    ·          اینجا اسفالت خیابون ها سالم نیست.  همش لکه گیری شده. میگن مال 20 سال پیشه. در حالیکه ما هر 3 ماه یکبار روکش اسفالت ها رو نوسازی می کردیم. کلی هم به استحکام اسفالت اضافه می شد چون هر دفعه قطرش زیاد تر می شد. اما اینجا زیرش بتون میریزن. اخه چقدر بی فکر! نمیگن اگه یک روز بخوان برای لوله فاضلاب بکنن، چی کار باید بکنن؟

    ·          اینجا تاکسی اصلا پیدا نمی شه، اگه هم بخوای باید بری توی ایستگاه!! در حالیکه ایران در ناز و نعمت بودیم. قدم میذاشتیم توی خیابون، از خط سوم یکی میزد روی ترمز و هر جا که می خواستی میبردت.

    ·          اینجا مثل ایران آخر هفته مردم میرن بیرون. میریزن لب ساحل و هر جای تفریحی دیگه. تازه این قدر بی فرهنگن که هر جا گرمشون میشه، لباس هاشون رو در میارن!! واقعا فرهنگ ایران کجا و اینجا کجا!؟! همه محجبه و پوشیده و با حیا... حتی اگه از گرما هم می مردیم، بخاطر شئونات اسلامی (!) باز هم به روی خودمون نمی اوردیم.

    ·          اینجا اصلا به بهینه سازی مصرف سوخت اهمیت نمی دن. تا تونستن اتوبوس ریختن توی خیابون ها. حتی بعضا اتوبوسها خالی میرن! درحالیکه ما در ایران به بهترین نحو ممکن مصرف می کردیم. همه با هم، در کنار هم، چسبیده به هم، توی اتوبوس و تاکسی بودیم. تازه هرچی سوخت اضافه می اوردیم، تبدیل به دود می کردیم که مبادا چیزی هدر بره.

    ·          اینجا مدت ها وقتشون رو پشت چراغ قرمز صرف می کنن. حتی اگه مثلا بخوان سر چهارراه بپیچن به راست، یا دور بزنن، می ایستن تا چراغ سبز بشه. کلی لاین خالی توی اتوبان ها هست و همه فقط توی یک خط حرکت می کنن!!! هر چی فکر می کنم نمی فهمم چرا!!؟!؟ وقتی از 100 متری یک عابر توی پیاده رو می بینن... ترمز می کنن که شاید تصمیم بگیره از خیابون رد شه! در حالیکه ما توی ایران از لحظات عمرمون استفاده می کردیم. اونقدر میرفتیم جلو تا عابر از رو بره و وایسته!! حیف این وقتهایی که اینجا هدر میره!

    دیگه چقدر بگم؟ هر چی بیشتر بگم مطمئنم که شما هم بیشتر باورتون میشه که ایران بهتره.

احساس می کنم تا چند وقت دیگه دچار پارادکس ذهنی بشم که "30 سال عمرم توی ایران هدر شده؟ یا مابقی عمرم خارج از ایران می خواد هدر بشه؟؟!

آخر قصه هم این که اگه علاقه مند بودین یک سر به پست "مدیران موفق ایرانی 1" بزنین. هنوز دارن نظر میذارن. مثل اینکه داغ دل خیلی ها تازه شده.