ناگفته ها

گذری بر زشتی ها و زیبایی های پنهان

ناگفته ها

گذری بر زشتی ها و زیبایی های پنهان

دهقان فداکار!

نمی دونم اسمشو چی میخواین بذارین. ولی اول مطلب زیر رو که توی روزنامه نوشته بود بخونین. خلاصه داستان اینه که یک نفر 3۵ سال بصورت داوطلب و البته بدون حقوق در یک بیمارستان کار کرده و حالا هم ازش دولت تقدیر کرده. تازه میخواد ادامه هم بده: (اگه عکسش نیومد لینکش اینجاست)

نه خدا وکیلی الان تو ایران میشه همچین آدمی رو پیدا کرد؟ واقعا اگه سراغ دارین بگین. اگه هم یه بنده خدایی پیدا بشه که یه مدت داوطلبی و برای رضای خدا کار کنه آخرش میگن حتما دنبال یه چیزی بوده یا از یه جایی بهش یک سود رسیده. اگه هم آخر آخرش یکی واقعا جزء امت جان بر کف باشه و این کار رو بکنه  کیه که بیاد ازش تقدیر کنه. طفلک تو فقر و فلاکت میمیره!!

این مثال نمونه بارزی از "مردمان سرد و بی احساس" کشور های بیگانه است!!

نظرات 11 + ارسال نظر
فرشته یکشنبه 30 فروردین 1388 ساعت 04:16 ق.ظ http://freshblog.blogsky.com

به نظر من اصلا اینها سرد و بی احساس نیستن اینقدر که اینها زنشون رو بغل می کنن و یا با بچه هاشون بازی می کنن ، مردهای ایرانی اصلا انجام نمی دن و کلا تازه فهمیدم که ایرانی ها چقدر خشک بودن و تا جوک نمی گفتی نمی خندیدن ! مخصوصا وقتی سنشون میره بالا تر که بدتر...

ما اصلا توی ایران کارهای والنتیر و یا داوطلبانه مثل اینجا نداشتیم شاید اگر هم داشتیم می شد دید ....
هرچند وقتی روز محیط زیست و ... میرسید و از مردم می خواستن داوطلبانه برن کمک کنن تعداد خیلی کمی میرفتن.

البته خدام امام رضا هم والنتیر بودن.

این یکی رو باهات موافقم... مردای اینجا خیلی حوصله دارن که با این همه بچه سر و کله می زنن!! مردای ایرانی نهایت کارشون اینه که جلوی تلویزیون بشینن با کنترل ور برن!

حسام یکشنبه 30 فروردین 1388 ساعت 11:36 ق.ظ http://hessamm.blogsky.com

البته یادت نره توی ایران هم کم نیست تعداد کسانی که تقریبا یا کاملا مجانی در نهضت های سوادآموزی کار می کنن یا با حقوقی خیلی خیلی کم در روستاها تدریس می کنن. شاید اگه فهرست کنیم تعدادشون خیلی بیشتر از پیرزن هایی مثل این باشه...

خوشم اومد از حس وطن پرستی!!!
فقط نگفتی که آخرش از اون ها کی تقدیر می کنه؟؟ حاج آقای قرائتی؟

محمد یکشنبه 30 فروردین 1388 ساعت 06:41 ب.ظ http://mohamed.blogsky.com

احسان کاشکی میشد کلی تر به قضیه نگاه کرد. به نظر من این جور مسایل اصلا و ابدا به ملیت کاری نداره و با درون هر کس کار داره! یعنی تو همین ایران زیادن باباهایی که جونشون به خانوادشون وصله و براشون وقت میگذارن .همینجور تو آمریکا و استرالیا هم هستن و برعکس!
اصلا این ملیتها و جداییها یه روزی تموم میشه و همه ی آدمای یه جور با هم محشور میشن و زندگی میکنن! راحت!
کار این زن به عنوان یک انسان قابل تقدیر و احترامه! این حس رو داشته و شرایط براش آماده بوده تونسته این خدمت رو بکنه! اگه تو ایران هم بگردی بالاخره شرایط مشابه پیدا میکنی. من مطمینم. آدمایی که بدون هیچ چشمداشتی به دیگران کمک میکنن.هستن. زیادن.خیلی زیاد. همه جای دنیا. خیلی زیادن.
یکی میگفت اونقدر زیادن که من خیلیهاشون رو اصلا نمیشناسم.

محمد عزیز. بیا دست از خیال پردازی برداریم. تعداد این آدمهایی که میگی زیاد هست. اما نه به نسبت این همه ادعایی که داریم. کسانی مثل این خانم که دیدی واقعا قابل تقدیر و احترام هستن. اما همونطور که از حسام پرسیدم دوست دارم بدونم کسی از اون ها تقدیر می کنه یا نه؟!؟!

مهم تر از همه این که چرا ما عادت کردیم کارهای خوب رو یواشکی انجام میدیم. چون اگه کسی بفهمه فکر می کنه داریم خودنمایی می کنیم؟؟ معتقدم اگه چند بار امثال این افراد نشون داده بشن بقیه هم می فهمن که میشه از این کارها کرد. و این میشه همون ترویج خوبی ها.

لاله دوشنبه 31 فروردین 1388 ساعت 05:39 ب.ظ http://barani.ca

به نظر من اینطور آدمها همه جای دنیا پیدا میشن. فقط نوع تقدیر کردن و عنوان کردنش تو جوامع مختلف فرق میکنه. خب این ور دنیا برنامه انتخاب سوپر هیرو میذارن و این افراد رو معرفی میکنن، ازشون به نحو شایسته ای تقدیر میشه. اما خب تو کشوری مثل کشور ما اصلا یک همچین افرادی رو معرفی نمیکنن چه رسد به تقدیر. تفاوت به نظر من در برخورد مسوولین با این قضیه اشت، وگرنه آدمهای خوش قلب که بدون هیچ گونه چشمداشتی داوطلبانه یا با حقوق خیلی پایین تو نقاط محرومِ ایران کار میکنن کم نیستن. اما متاسفانه همچنان ناشناخته.

حسام دوشنبه 31 فروردین 1388 ساعت 10:46 ب.ظ http://hessamm.blogsky.com/

کسانی که این کار رو به خاطر رضای خودشون انجام می دن (و باز هم می گم تعدادشون کم هم نیست)، اصلا به خاطر تقدیر شدن این کار رو نمی کنن. اونهایی که این کار رو می کنن انتظار تقدیر ندارن.

موضوع حس وطن پرستی نیست، موضوع اینه که فکر می کنم باید با دید واقع بینانه به قضایا نگاه کرد. نمی شه با شنیدن یک خبر گفت که خارجی ها خیلی خونگرم هستن و والنتیر (راستی چرا ننوشتی داوطلبانه؟؟؟؟؟) کار می کنن و تمام ایرانی ها بد و اخ هستن؟!!!

همین اواخر یکی از دوستانی که استرالیا زندگی می کنه تعریف می کرد می گفت یه روز توی خونه دلش خیلی گرفته بود و دلش برای ایران و پدر مادرش تنگ شده بود. یه کیک درست می کنه میره خونه همسایه استرالیاییش که سالها با هم دوست بودن. می ره تو، قهوه درست می کنن با کیک می خورن... بعد از چند دقیقه به اون دوست استرالیش می گه امروز دلم گرفته بود، هوای کشورم رو کردم، دلم برای خیابون هاش تنگ شده، برای آدم هاش، برای دوست ها و آشناها... همی که اینا رو می گه خانومه خیلی جدی بلند می شه در رو باز می کنه می گه من فکر کردم حالت خوبه اومدی با من کیک بخوری، اگه دلت گرفته بلند شو برو بیرون خونه خودت هر وقت حالت خوب بود بیا اینجا با هم بگیم بخندیم! یعنی واقعا از خونه بیرونش کرد...

خب حالا مگه با این یه داستان می شه نتیجه گرفت که تمام استرالیایی ها بی احساس هستن؟ در صورتیکه هیچوقت یه ایرانی اینکارو با دوستش نمی کنه.

حرف من اینه که بیایم واقع بینانه به قضایا نگاه کنیم. متوجه باشیم که خوب و بد همه جا هست. نباید چشم بسته همه چیز یک کشور رو تایید کرد و همه چیز یک کشور دیگه رو برد زیر سوال.

بابا چرا جوش میاری!؟ کسی نگفت تو ایران همه بدن. همینطور که اینجا هم همه خوب نیستن. اما من این خبر رو به خاطر این یک نفر نذاشتم. روزی نیست که اینجا از این گروه ها و یا افراد معرفی نشن. معلومه که ایران هم افرادی بودن که از این کارها می کردن. اما حرف من فقط یک چیزه : تعداد اون ها و نوع برخورد با هاشون. شک ندارم که به نسبت جمعیتمون و ادعا ها مون خیلی کم داریم.

محمد سه‌شنبه 1 اردیبهشت 1388 ساعت 09:18 ق.ظ http://mohamed.blogsky.com

احسان جون من اصلا خیال پردازی نکردم و نمونه ی عینی این موارد رو هم زیاد دیدم. ولی باهات موافقم که ساز و کار مناسب اجتماعی برا حمایت از این جور کارا هنوز وجود نداره! ولی من خودم هم وقتی به خودم نیگاه میکنم میبینم خودمم هیچ حرکتی از خودم نشون نمیدم. حالا مسوولان که جای خود!!

ندا چهارشنبه 9 اردیبهشت 1388 ساعت 02:10 ب.ظ http://shayan-blog.blogsky.com/

جدیدا دولت داره به خانواده های شهدا و جانبازان نشان ایثار اهدا میکنه.

من همیشه معتقدم که اونهایی که رفتن و شهید شدن و یا اونهایی که الان به عنوان جانباز میشناسیمشون واقعا ادمهای بزرگی هستن. چون خیلی شجاعت میخواد که برای اعتقادت تا پای مرگ بایستی.

امیدوارم این نشان ایثار واقعا از ته دل باشه.

فرهاد سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1388 ساعت 03:14 ب.ظ http://www.rahdari.ir

حالا تو هم هی ناله کن که ما چه خاک بر سر هایی هستیم و اونا چه جواهرهایی هستن...بابا بی خیال...ادم همه جا هست..خر همه جا هست...نفهم همه جا هست..زیراب زن همه جا هست..بی شعور همه جا هست...فداکار همه جا هست...
می تونستید می موندید مملکتتون رو با همه این بدبختیهاش و فلاکتهاش می ساختین تا بقیه بگن مرغ همسایه غازه

چرا داغ کردی داداش...
اگه هم می تونستیم نمی موندیم. مملکت مال شما... بسازینش حالشو ببرین... همه اینهایی هم که گفتی اینجا داره ... ولی به نسبت ایران تقریبا صفر هستن... در ضمن متاسفم که بگم بیشترشون ایرانین.

حسام یکشنبه 20 اردیبهشت 1388 ساعت 06:19 ب.ظ http://hessamm.blogsky.com

فرهاد جان عصبانی نشو بابا جان! این احسان تازه رفته اونجا رنگ و لعابش چشمش رو کور کرده! بعد از یکی دو سال که زرق و برق و نور براش عادی شد اون موقع می شینه می خونه که وطن اینجا کسی فکر کسی نیست...!

اره تازه میخوام تزریقی بشم... بعد ترک کنم تا همه خاطرخوام شن!

فرشته چهارشنبه 30 اردیبهشت 1388 ساعت 12:08 ب.ظ http://freshblog.blogsky.com/

من یه چیزی بگم!

توی ایران کسی از دولت حقوق نمی گیره مگر اینکه قبلا کار کرده باشه و بازنشست شده باشه!

این خانوم حتما داره از دولت پول می گیره و برای اینکه توی خونه حوصله اش سر نره رفته سر کار ... حقوقی هم که می گیره جواب زندگیشو می ده!

ولی توی ایران چی؟ با ۳۰ سال بازنشست میشدن ولی اخرش هم باز هم باید کار کنن تا جهیزیه دختر دم بختشونو بدن و سرشونو بالا نگه دارن!‌

این آدمهایی که داوطلبانه دارن کار می کنن شکمهاشون سیره و همیشه حساب بانکیشون پول هست ! دولت اینجا به بازنشسته ها و پیرها و یا بیمارها (به اصطلاح خودشو: پیشنر) کلی امکانات می ده ... از اونها پول بلیط وسایل نقلیه نمی گیره و .... کمکهایی هم بهشون می کنه ... حالا ! دوست داشته باشه با دولت همکاری می کنه اگر نه که می شینه خونه!

پیرهای ایران بجز پارک کجا رو داشتن برن؟

پیرهای اینجا دائم توی رستورانها هستن! پس حتما وسعشون میرسه دیگه ؟

.........به نظر من ایرانی ها خوب می کنن مفتکی کار نمی کنن واسه اون دولت!

یـــک دوشنبه 18 خرداد 1388 ساعت 09:29 ب.ظ

این یادداشت رو خوندم اینقدر خوشحال شدم که چه عجب یکی پیدا شد که "فکر" می کنه و قدرت تحلیل و استدلال داره ...
ولی چشمم به کامنتهای جناب "حسام" افتاد حسابی ضد حال خوردم ...


لازم بذکر است که با ایشون یک برخورد در قدیم داشتم و همین باعث تشدید ضد حال من شد!!!

نکته: کلماتی که در گیومه ذکر شده اند متضاد یکدیگر می باشند!

ببخشید. لطفا خودتون رو معرفی کنید وگرنه حسام دق میکنه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد