ناگفته ها

گذری بر زشتی ها و زیبایی های پنهان

ناگفته ها

گذری بر زشتی ها و زیبایی های پنهان

از حرف تا عمل!

در همه مراحل زندگی حتما برخورد داشتین با افرادی که پر از ایده و فکر هستن و هر لحظه که پیششون هستیم کلی به اصطلاح چیز یاد میگیریم. از هر دری میگن و از هر جایی که فکرش رو بکنی اطلاع دارن. تمام قانون ها رو میدونن، تمام اخبار رو شنیدن و تحلیل های جذاب می کنن و علاقه شون در اینه که این تفکرات رو با دیگران در میان بذارن. این افراد در دید اول و شاید هم تا دید چندم خیلی جذاب هستن و همه دوست دارن یک جوری خودشون رو بهش نزدیک کنن تا بتونن از فرصت هایی که بدست میاد جهت پیشرفت خودشون استفاده کنن. اما....خیلی نمیگذره که می بینی اون طرف خودش هنوز هیچ کاره است....

من از این نمونه هام توی زندگی زیاد دیدم. تو دنیای موسیقی یکی بود که با همه آشنا بود... با همشون هم حداقل یک چایی رو خورده بود و سازی زده بود... شماره موبایل همه رو هم داشت. هر وقت هم که اسم یکی رو میبردیم تمام زندگی نامه اش رو تعریف می کرد. اما هنوز که هنوزه به هیچ جایی نرسیده و همون نقطه اولش باقی مونده. یکی دیگه بود تو فامیلمون که خدای نظریات اقتصادی بود و به هر کی میرسید ایده میداد که اگه فلان کار رو بکنی موفق میشی. افسوس که خودش هنوز هشتش گرو نهشه! یا یکی از آشنا ها بود که تمام کشورها و جاهای دیدنیشون رو حفظ بود و برای همه تعریف می کرد که اگه رفتین فلان کشور، برین فلان شهر و بهمان رستوران... غذاش محشره! اما خودش پاشو از ایران بیرون نذاشته بود!

این دسته آدم ها همیشه بودن و تا ابد هم خواهند بود. به نظر من وجودشون یک نعمته. چون اگه نباشن هیچوقت انسان پیشرفت نمی کنه. از مصاحبت با این افراد – اگه نکته سنج باشی و باهوش – میتونی خیلی درس ها بگیری. در یک دوره از زمان فکر می کردم نباید وقتم رو تلف کنم و به حرفاشون گوش کنم. اما چند سالیه که کاملا نظرم عوض شده. "از هر سری یک فکری بلند میشه" این ضرب المثل قدیمیه. هیچ وقت یک آدم وقت تجربه کردن همه چیز رو نداره. پس به نفعشه که به حرف دیگران گوش بده و اگه چیز خوبی توش بود بگیره.

اما یک سئوال توی ذهنمه و مدام از خودم می پرسم: "کل اگر طبیب بودی.... سر خود دوا نمودی!؟!" واقعا چرا فقط حرف؟ آیا شروع کردن و انجام دادن یک کاری، اینقدر سخته که فقط فکرش رو می کنی؟ اگه خودت به حرف هایی که زده بودی عمل کرده بودی، موفق نمی شدی؟ چرا باید ایده ها و افکارت رو دیگران بردارن و ازش استفاده کنن؟ شاید واقعا جراتش رو ندارن؟ شاید هم همت لازم رو ندارن؟ پس آیا این طور افراد حق اعتراض دارن؟ حق دارن مدام گله و شکایت کنن که من وضعم اینطور و اون طوره؟....

آخرش یک جمله بگم که یکی از دوستام در قالب یک ایمیل فرستاده بود. خیلی جای فکر کردن داره...

"خداوند برای هر پرنده ای دانه ای قرار داده... اما این دآنه توی لانه اش نیست"

نظرات 5 + ارسال نظر
علی سه‌شنبه 5 خرداد 1388 ساعت 02:40 ق.ظ

به نظر من یکسری از این آدمها خودشون مطمئن نیستن به حرفاشون ، تو مغزشون پر از اطلاعاته ولی‌ فقط جمع کردن برای چی؟‌ خودشون هم نمیدونن ، آدم زرنگ میخواد که این اطلاعات که گاهاُ درسته ، عملیش کنه،

یک سری هم جرأتشو ندران و اهل ریسک نیستن،آرامش فعلی‌ را به روشنایی احتمالیه آینده که مطمئناُ راحت هم بدست نمیاد را ترجیح میدن

وای به حال کسی‌ که به اشتباه فکر کنه دانه شو بدست آورده ولی‌ غافل از اینکه پوسته ارزن بوده

لازم نیست آدم خیلی بدونه ، همون اطلاعاته کمو هم می‌شه با یه خرده ریسک و البته خوش شانسی به موفقیت تبدیل کرد،


فرشته سه‌شنبه 5 خرداد 1388 ساعت 09:03 ق.ظ http://freshblog.blogsky.com/

به نظر من شرایط محیط و اطرافیان خیلی روی روحیه و افکار انسانها تاثیر گذاره!

یاد کارتون کار و اندیشه افتادم که یکی فکی می کرد یکی عمل ... پدر بزرگم همیشه بهمون می گفت انسانها دو دسته اند ۱. افرادی که از بازوهاشون نون می خورن و ۲. افرادی که نونشون توی فکرشون و از فکرشون پول در میارن! همون بحث کارآفرینان و کارگر و .... اگر قرار بود هر کی که پر از ایده است تمام ایده هاشو عملی می کرد که چیزی واسه بقیه نمی موند! . . . .

محمد چهارشنبه 6 خرداد 1388 ساعت 07:06 ب.ظ http://mohamed.blogsky.com/

احسان جون اصلا یه شعر معروف هست که میگه " هر کس از کمبود خود دم میزثد"
این قضیه برا خود من هم ثابت شده! اکثر کساییکه که تو فکرمیکنی خدای یه چیزن همون چیزه نقطه ضعفشونه!
اون که از اقتصاد مدام حرف میزنه و نظر میده یا اون که فقط شماره تلفن فلان آدمای موسیقی رو داره و مدام راجع بهشون حرف میزنه تقریبا همه ی انرژیشون رو به دیگران میدن و جونی برا خودشون نمیمونه!
اونایی هم که هیچ حرف نمیزنن خیلی غیر قابل تحملن.
نقطه ی تعادل رو پیدا کردن سخته برادر!

بشیر یکشنبه 14 تیر 1388 ساعت 01:51 ب.ظ http://www.nematzadeh.blogfa.com

جالب بود
موفق باشی

شهریار چهارشنبه 5 خرداد 1389 ساعت 12:30 ب.ظ

نوشته خیلی خوبی بود خیلی به دردم خورد

خوشحالم که کمکت کرد. موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد