ناگفته ها

گذری بر زشتی ها و زیبایی های پنهان

ناگفته ها

گذری بر زشتی ها و زیبایی های پنهان

قضاوت

چند روز پیش بود که یه فیلم به چشمم خورد که توش حامد بهداد بازی میکرد و از اونجایی که از بازیش خوشم میاد دانلود کردیم و دیدیم. به اسم دل خون! به کارگردانی فیلم و اینها کاری ندارم اما نقشی که بهش داده بودن یه مردی بود که عاشق همسرش بوده اما به دلیل شک بهش اونو میکشه و حالا توی زندان منتظر اعدام شدن بود. تقریبا میشد حدس زد که چه جوری بازی میکنه و دیگه تیکه هاش و حرف زدن هاش برای همه شناخته شده است اما واقعا باید اعتراف کنم که مثل همیشه قوی بازی کرده بود و کاملا هر لحظه میشد حس ترس، عشق، تنفر و خیلی چیزهای دیگه رو از چشماش خوند.

داشتم به این فکر میکردم که وقتی صحبت یه نفر میشه، یکی که معروفه حالا به هر دلیلی، قبل از هر چیزی بیشتر میگردیم ببینیم در موردش چی میگن و بعد در نوبت آخر در مورد حرفه اون طرف قضاوت میکنیم. میدونم که این خصوصیت مخصوص فقط ما ایرانی ها نیست. اینجا و یا هر جای دیگه دنیا هم وقتی مثلا فلان سیاست مدار یا خواننده یا ورزشکار یه کاری اشتباه خارج از زندگی حرفه ایش انجام میده، خیلی ها ازش رو برمیگردونند. مثل همین "تایگر وود" معروف که به خاطر رابطه با یه زن دیگه تا مدت ها از مسابقات گلف به دور بود...

ما هم کم نداریم از این چیزها. مثلا هر هفته منتظریم تا توی برنامه نود یکی یه کار زشتی کرده باشه و بعد از این بگیم همون فوتبالیسته که فلان کار رو کرد. یا مثلا هنرپیشه ای که با زنش بد رفتاری میکرد یا خواننده ای که خیلی بی ادب بود.اما یه خط قرمزهایی توی دنیا هست که به خود افراد بستگی داره و باید یه نفر با تمام وجود بخواد تا بتونه که از اون خط قرمزها پاشو فراتر نذاره. مثلا توی موسیقی سنتی ما هر وقت حرف از محمد رضا لطفی میاد یه حرف هایی پشت سرش هست. یا خانواده کامکارها یا حتی بزرگترین شخصیت موسیقی کشورمون، محمدرضا شجریان. همه خوب یادمونه که تا مدتها مسایل شخصی زندگی اون بیشتر از کارهای جدیدش برای همه جذاب شده بود...

آیا واقعا وقتی یه نفر مثلا خوب ساز میزنه اما مثلا زنش رو طلاق داده از دید ما ساز زدنش هم بی ارزش باید باشه؟ چرا وقتی یه هنرپیشه با تمام وجود بازی میکنه اما مثلا حاضر نیست سر پول دستمزدش کوتاه بیاد دیگه خیلی محبوبیت نداره؟ مگه این افراد قراره همه جوره الگوی جوونها باشن؟ آیا نمیشه فقط به اون وجه تخصصیشون نگاه کنیم؟ همه دنیا میدونن که زندگی بتهون چی بوده، اما وقتی سمفونی اون رو یه گروه دوباره اجرا میکنن، فکر نمیکنم مرتب بگن " خیلی قشنگه اما حیف که بتهون آدم درستی نبوده"!

فکر کنم اگه بتونیم زندگی تخصصی افراد رو از زندگی روزمرشون جدا کنیم، اونوقت بتونیم درست تر نظر بدیم. شاید اونوقته که بفهمیم داشتن دو تا زن، پای منقل بودن و یا هر چیز دیگه ای حارج از دنیای تخصصی افراد، نمیتونه ذره ای از ارزش هنر و تجربه اونها کم بکنه.

نظرات 2 + ارسال نظر
حسام یکشنبه 4 بهمن 1388 ساعت 07:48 ق.ظ http://hessamm.blogsky.com

درست مثل مهاجرانی که نمی شه بخاطر دو زنه بودنش ارزش آثار ادبی و نقدهای سیاسیش رو ندیده گرفت، یا مسعود بهنود.

اما متاسفانه مسائل حاشیه ای روی محبوبیت افراد اثر می ذاره و از اونجا که ارزش کار یک نفر به محبوبیتش هم وابسته اس، پایین اومدن محبوبیت یک هنرمند باعث می شه آثارش هم دیگه طرفداران سابق رو نداشته باشه.

بعله. متاسفانه از اون جایی که آدم ها تنها زندگی نمیکنن و همه ابعادشون مورد توجه قرار میگیره نتیجه همین میشه که گفتی.

محمد دوشنبه 5 بهمن 1388 ساعت 12:55 ب.ظ http://mohamed.blogsky.com/

ببین احسان جان به نظر من اصلا ذات شهرت اینجوریه! یعنی دیگه نمیتونی به طرفدارات یا منتقدات حالی کنی که باباجون شما فقط ساز زدن من رو ببینید یا فقط قوی بازی کردن من رو ببینید و مثلا توجه نکنین اگه من مغرورم اگه خانوم بازم اگه مفنگیم!
خب واقعا غیر ممکنه! اصلا طرفدارا عاشق حواشی و جزییات اون آدم مشهوره هستن و یه تعداد کمی یا بهتر بگم خیییلی کمی هم فقط و فقط دید تخصصی براشون مهمه!
مثلا برا خود من به عنوان یه طرفدار بدون تخصص خیلی مهمه که بدونم کسی که ارم میبینمش یا سازش رو میشنوم مغرور نباشه!
خیییییییییییلی برام مهمه که آدم سالم و خوبی باشه!
مثلا از روزی که عزت الله انتظامی رو یه بار روی سن دیدم داشت همش از پول و اینا حرف میزد دیگه خودم رو میکشم نمیتونم بازیش رو با لذت ببینم. این یه حسه! شاید شما درکش نکنی یا به نظرت غلط بیاد ولی خیلیها مثل شما فکر نمیکنن و به فیهاخالدون آدم مشهوره کار دارن! خب میخواست مشهور نشه! تقصیر خودشه!
البته جمله ی آخرت رو قبول دارم که ارزش هنر نسبی نیست و بالذات ارزشمنده ! حالا مستقل از این که کی بوجودش اورده!

حرفات کاملا درسته. اما شاید من خیلی دارم راحت فکر میکنم. چند روز پیش داشتم کنسرت لطفی با گروه شیدا رو میدیدم که اتفاقا یکی از اساتید تار من هم توی اون گروه بود. با این که شخصیتش رو کاملا دیده بودم و میدونستم چه اخلاق بدی داره اما سعی کردم که فقط لذت از صدای سازش ببرم... اما خوب صد در صد نمیشه.

اما من فکر میکنم این هایی که میگی باز هم کشور به کشور و فرهنگ به فرهنگ کم یا زیاد داره.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد