"یکروز یک پادشاه در جنگل گم میشه و بعد از چند روز در حالیکه از گرسنگی شدید دیگه امیدی به زنده موندن نداشته، به کلبه یک پیرمرد میرسه. پیرمرد هم تنها بزی که داشته رو میکشه و برای پادشاه غذا درست می کنه و اون رو از مرگ نجات میده. وقتی پادشاه به قصر برمیگرده، دستور میده تا اون پیرمرد رو بیارن. اونوقت از درباریان میپرسه به نظر شما من چه طور باید خوبی این مرد رو جبران کنم؟ هر کسی چیزی میگه. یکی میگه به اون یک خونه هدیه بده. یکی دیگه میگه بهش چند سکه طلا بده. خلاصه هرکسی یک نظر میده. در آخر پادشاه میگه: شما همتون در اشتباهین. درسته اون برای من یک بز قربونی کرد، اما اون بز برای اون تمام زندگی و دار و ندارش بود، پس من هم باید هرچی که دارم بدم...."
این دستان شاید روایت کسانی باشه که چند سال پیش، به خاطر یک جنگ ناخواسته و فقط برای اعتقاداتشون رفتن و همه چیز رو فدا کردن. یک عده از اون ها جونشون رو دادن. یک عده بخشی از بدنشون را دادن و تعدادی هم آینده فرزندانشونو و شاید الان ما هیچ چیزی نداریم که به اون ها بدیم. اون سالهایی که همه برای اینکه کشته نشن از هر حربه ای استفاده می کردن تا از کشور فرار کنن و در اون دورانی که اگه من و امثال من بودیم، هیچوقت جرات چنین جسارتی رو نداشتیم، یک عده بودن که برای تفکرشون رفتن و هیچ چیزی هم نخواستن.
شاید بودن افرادی که به فکر تیرآهن و یخچال فریزر و خلاصه اینجور چیزها بودن و فقط حرف می زدن، ریش بلند می کردن، دعا می خوندن و تظاهر می کردن... الان هم دارن سرحال و شاداب و خرسند از کارشون زندگی می کنن. اما در مقابل اون هایی که فکر می کردن باید ازکشورشون دفاع کنن رفتن... بعضی ها برنگشتن... اون هایی هم که برگشتن مثل روز اولشون نبودن. جنگ برای هر کشوری هست.... ژاپن، آمریکا، هند، پاکستان، ایران، شوروی، چین، آلمان و خلاصه نقطه نقطه این دنیا. همه هم از این اعتقادات دارن و برای کشورشون حاضرن همه چیزشون رو بدن. حتی بیشتر از بعضی از ما ایرانی های متظاهر.
اما برای این افراد و یا بازمانده هاشون باید چه کار کرد؟
میگن در ژاپن هر روز صبح، در یک ساعت مشخص چند دقیقه تمام مردم به احترام از دست رفتگان در جنگ، سکوت می کنن. در آلمان روز خاصی در هر ماه برای کشته شدگان جنگ جهایی در نظر گرفته شده و در تمام شهرها مارش نظامی مینوازند. ما چه کار کردیم؟
سهمیه شهدا و جانبازان دادیم؟ کمک مالی به بچه های اون ها کردیم؟ اونهایی که موندن رو درمان کردیم؟ پول داروشون رو دادیم؟ آخه یکی بگه چه کاری براشون انجام دادیم؟ به غیر از این نیست که هر وقت حرف کنکور میشه، همه میگن "ای بابا... 40 درصد سهمیه جانبازان و شهداست... به ما چیزی نمیرسه". براشون آسانسور ویژه گذاشتیم یا مسیر عبور ویلچیر درست کردیم؟ اما من و شما می دونیم که این ها نون و آب نمی شه. روزی نیست که همین افرادی که الان با بیماری و ناراحتی دست و پنجه نرم می کنن، اذعان نکنن که "فکر نمی کردیم با ما اینطوری برخورد بشه".
کاری ندارم که جنگ ما برای چی بود. هر چی بود جنگ بود. ولی همه ما می دونیم که در هیچ جای دنیا این رسمش برخورد با افرادی که برای کشورشون جنگیدن نیست.چند روز پیش یکی از جانبازان شیمیایی، میگفت:"هر چند وقت یکبار، به ما سهمیه میدن که بریم شمال. چون بودجه می گیرن و باید خرج کنن. اما من آب و هوای مرطوب شمال برام خوب نیست و حکم زهر رو داره"!!
ای خدا ... کی میخوایم دست از این کارهامون برداریم!!
روزی نیست که سر از بالش بر نداریم و شاد نشیم. واقعا چرا میگن ما مردمی غمگین هستیم؟ مگه دیگه از دنیا چی میخوایم؟ همه توی این مملکت دارن سعیشون رو می کنن تا ما شاد باشیم. از سوپرمارکت محله گرفته تا رییس جمهورمون که با جملات قصار و نغض همش در حال شاد کردن مردمه. باور کنین شوخی نمی کنم. وقتی به رییس جمهورهای کشورهای دیگه نگاه می کنیم چیزی نمی بینیم جز سیاست و کارهای زشت و ناپسند. مثلا همین جرج بوش کافر! چند وقت پیش رفته بود جمهوری آذربایجان و در مراسمی شروع کرده بود به رقص لزگی! خودش رو کرده بود مضحکه عام و خاص. یا مثلا سارکوزی که هر روز گندش در میاد که با یک مانکن جدید عکس گرفته. پوتین هم که رفت، اما معلوم شده بود که هم شکارچی بوده، هم راننده فرمول یک و هم کاراته باز.
اما خودمونیم تا حالا از رییس جمهورمون چیزی که خارج از عرف باشه دیدین یا شنیدین؟ تمام حرفاش همراه با یک شیرینی خاصیه که تا حالا هیچوقت نظیرش رو نداشتیم. چند روز پیش بود که پیشنهاد داد تا برای معاملات ارزی اوپک از یک ارز جدید استفاده بشه. بعدش هم شنیدیم که یک گروه متخصص مامور شدن تا کارشناسی کنن ببینن چیکار میشه کرد. به نظر من که اگر واحد پول جدید به نام "پیزوری" یا "زپرتی" ثبت بشه خیلی عالیه. هم برای مردم ناآشنا نیست چون قبلا با نام پزوتا آشنا شده اند و تلفظش براشون ساده است. در ضمن برای همیشه نام و خاطره رییس جمهورمون زنده میمونه. مثلا گفته میشه: بهای نفت خام اوپک به بشکه ای 120 پیزوری (یا زپرتی ) رسید. اما واقعیتش هنوز فکر نکردم روی اسکناس ها چه طرحی می تونن بزنن!!
نمونه دیگه اش همین اظهارات در مورد برنامه ریزی دزدیده شدن وی در کشور عراقه. میگفت قرار بود من را بدزدند، اما آمریکایی ها وقتی فهمیدن ما بو بردیم که ما روی هوا بودیم و به سمت ایران میومدیم! FBI هم که دچار پیچش در ناحیه معده شده بود، دست از پا درازتر به آمریکا برگشت. حالا از همه جالبتر این که هدف این دزدی چی بوده؟ بعله، قرار بوده رییس جمهور ما در مقابل تاسیسات هسته ای تحویل داده بشه. یعنی زنگ بزنن به دفتر رییس جمهوری بگن: سانتریفوژ بیار، احمدی نژاد تحویل بگیر!! (البته اگه کسی محلشون میداد)
هیچوقت هم مشاهده نشده که بدون آمار و مدرک و دلیل حرف بزنه. از کاغذها و نمودارهایی که همراهشه کاملا مشخصه. مثلا یادتون میاد در دانشگاه کلمبیا در جواب کسی که به مشکلات همجنس بازان در ایران اشاره کرد چی گفت؟ خیلی طنازانه جواب داد: "ما اصلا در کشورمون مثل کشور شما همجنس باز نداریم". هر کی هر چی میخواد فکر کنه. من که خیلی حال کردم. چون تا حال ندیده بودم با یک جمله این قدر آدم با هم و با صدای بلند بخندن.
در هر صورت من به شخصه امیدوارم که برای دور دوم هم بتونیم از همین رییس جمهور استفاده کنیم. رسما هم حمایت خودم رو از اون اعلام می کنم. چون مطمئن هستم که میتونیم شاهد رشد روز افزون حوادث و اخبار غیر منتظره باشیم که صد البته علاوه بر کمک به شکوفایی اقتصادی، کمک شایانی به گشایش لبهای امت به خنده و تبسم خواهد کرد. اینطوری دیگه لازم نیست به برنامه های صد تا یک غاز هجو صدا و سیما که توش چرت و پرت میگن گوش کنیم. وقتی هم که رییس جمهور ببینه اینطور مورد استقبال عموم قرار گرفته، سعی میکنه بیشتر مصاحبه زنده پخش کنه و طرح هاش رو به گوش مردم برسونه. پس نتیجه اخلاقی این که هم شعور سیاسی مردم بالا میره، هم سطح زندگی ارتقا پیدا می کنه و هم سطح کیفی برنامه های طنز بالا میره!
باشد که خدا سایه این نعمت رو از سر ما کم نکنه!