ناگفته ها

گذری بر زشتی ها و زیبایی های پنهان

ناگفته ها

گذری بر زشتی ها و زیبایی های پنهان

شب فراموش نشدنی!

حیفم اومد ننویسم. دیشب یکی از قشنگترین شب هایی بود که در این دیار غربت داشتم. برای اولین بار گوگوش به استرالیا اومده بود و ما هم یکی از هزاران ایرانی بودیم که به کنسرتش رفتیم.

شاید خاطراتی که من از گوگوش و آهنگ هاش داشتم، همیشه به عنوان خاطرات غم انگیز زندگیم بوده و اصولا خیلی زیاد نبوده هیچوقت. چون گوگوش و آهنگ هاش یه فاز خاصی می طلبه که من هیچوقت نداشتم. همه آهنگ هاشو گوش دادم ولی تنها چندتایی از آهنگهای معروفش همیشه توی ذهنم بوده و از اون ها لذت بردم. در کیفیت اجرای او به عنوان یک خواننده حرفه ای زیاد شنیده بودم اما از قدیم گفتن: شنیدن کی بود مانند دیدن...! و واقعا که چقدر دیدن لذت داشت...

نباید از این نکته غافل شد که تجهیزات سالن و کیفیت بالای صدابرداری و پخش بی تاثیر در جذابیت اجرا نبود، اما همه این ها یه طرف، صدای خواننده طرف دیگه! در یکی از پست های قبلی نوشته بودم که به خواننده های ایرانی در برگزاری کنسرت ها چه برخوردهایی میشه و به دلایل مختلف که بیشتر اون ها به پول ختم میشه، کیفیت پایین کنسرت ها همیشه آزار دهنده بوده. اما نکته ای که باید اضافه کنم اینه که خود خواننده و نحوه اجرای اون میتونه تاثیر گذار باشه.

امروز دیگه شک ندارم که گوگوش علاوه بر صدای زیبا (که هنوز در سن 60 سالگی مثل یک جوون تازه نفس میخونه) مهارت بسیار زیادی در اجرا داره. بماند که در خوندن هم کم نذاشت و انصافا یه نفس خوند. کاری که حتی ابی هم که به سلطان صحنه لقب گرفته، نکرد. دو اجرای نیم ساعته برای ابی کافی بود تا دین خودش رو به حاضرین ادا کرده باشه. اما گوگوش این کارو نکرد...

متاسفانه از بس ما چیزهای بد میبینیم، مجبوریم وقتی یکی در حد استاندارد عمل می کنه بگیم عجب شاهکاری کرد و دستش درد نکنه! همیشه عادت داریم وقتی خواننده ای برنامه میذاره، گروه ارکسترش رو با خودش نمیاره! تعجب نکنین چون برای برگزار کننده گرون در میاد و صرف نمی کنه که این همه هزینه رو پرداخت کنه. ترجیحا چند تا آهنگ رو هر دو طرف تمرین میکنن. وقتی هم روز کنسرت میرسه، یک یا دو روز قبلش با هم یه تمرینکی می کنن و بسم الله. همون چیزی  که برای ستار اتفاق افتاد و نتیجه... افتضاح بود. وقتی ستار میخوند گروه نمیزد و وقتی گروه میزد....! به نظر من اگر خواننده نخواد،‌ با این شرایط اجرا رو قبول نمی کنه و نمیاد!! اما نباید از حق بگذریم که کنسرت تنها درآمد برای خواننده های ماست و نمیتونن خیلی ناز کنن! شاید شرایط گوگوش خیلی متفاوت بوده که برگزار کننده قبول این شرایط رو کرده!

جای همه خالی بود... خواننده ای که چند دهه مجبور به سکوت بوده... حالا در این سن میخونه ... و چه با شکوه هم میخونه. حیف افرادی که چه در موسیقی و چه در هر هنر دیگه ای به خاطر شرایط، ناچار به نابودی شده اند. کاش میتونستیم منتظر باشیم که این زنجیره ادامه پیدا کنه و شاهد ظهور افراد دیگه ای در همین حد و اندازه باشیم. اما افسوس که خیلی وقته دیگه خبری نیست

سالروز ولادت با سعادت خودم!

2 سال پیش وقتی، روز تولدم رسید ماتم گرفته بودم. برای اولین بار توی عمرم احساس کردم که دارم پیر میشم. چون همیشه برای خودم عدد 30 به عنوان مرز جوونی و پیری بود. چند روزی حالم گرفته شده بود اما بعدش فراموشم شد!!

الان 2 سال دیگه هم از اون سال گذشته و تا چند ساعت دیگه وارد 32 سالگی می شم. البته تاریخ تولدم هم شده عین دهه فاطمیه! بین علما اختلافه که من بالاخره کی متولد شدم. تا ایران بودیم خیالمون راحت بود که 4 مرداده... پاسپورتم هم زده 26 جولای . اما وقتی توی تقویم نگاه کردم دیدم امسال 25 جولای میشه 4 مرداد. البته من فکر کنم این یه بهانه ای بود که توسط دوستان طراحی شده بود تا از زیر کادو دادن در برن. کاریش نمیشه کرد دیگه، رفیق هم رفیقهای قدیم.

چند وقته که بکلی نظرم عوض شده. دیگه به سن فکر نمی کنم. حکایت آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجبه! ما که از 30 گذشتیم حالا چه یک سال چه 10 سال. درسته دیگه فرصت ها بر نمیگرده. اما هر روز به این فکر میکنم که چه جوری بهتر از وقتم استفاده کنم. کارهایی که شاید 5 سال پیش در یه هفته انجام میشد، الان در کمتر از یک روز جمع و جور میشه. شاید اثرات دیار غربت باشه که از بس همه چی سر جای خودشه، اگه اراده کنی میتونی کارهایی رو که میخوای در مدت معینی انجام بدی. اما واقعیتی که باید قبول کرد اینه که هر سال انرژی کمتر از سال قبل میشه،‌حتی اگه یه ذره باشه. فقط اگه خیلی اراده قوی داشته باشی میتونی کارهای انجام نداده رو به سر انجام برسونی وگرنه باید بی خیال شی.

خلاصه ما رفتیم توی 32 سال. البته میدونم خودم که جوونم، هنوز هم موی سفیدی به وضوح دیده نشده، اما تا چند سال دیگه اون ها عادی میشن... همه از من خواسته بودن یه WishList بذارم اینجا که روز تولدم برام بگیرن بیارن. چون میدونم خواسته هام یه کم با آدمیزاد جور در نمیاد واسه همین این کار رو نمی کنم. بسته به کرمتون هر چی اوردین ممنون. اگه از ایران هم چیزی فرستادین لطفا قبلش هماهنگ کنین که آدرس اشتباهی نشه بره خونه همسایه.

امیدوارم تولد همه شما دوستان واستون قشنگ ترین روز زندگیتون باشه و پر از خاطرات شیرین و در کنار اون کسی که دوستش دارین به شمع های کیکتون فوت کنین.