دیگه جزء عادت های روزمره شده که منتظر این باشیم که فیلم جدیدی اکران بشه و توش از جدیدترین تکنولوژی ها برای خلق صحنه های جذاب و جالب استفاده کرده باشن. انگار همه به صورت ناخودآگاه معتاد شدن. از اون زمانی که دایناسورها به زیباترین شکل ممکن در فیلم پارک ژوراسیک به تصویر کشیده شد خیلی نمیگذره اما جهش کیفیت جلوه های ویژه کاملا محسوسه.
خیلی وقته دارم به تفاوت سینمای به اصطلاح معناگرای ایران و یا حتی سینمای گیشه ای کشورمون با سینمای هالیوودی فکر میکنم. یک ساعت و نیم کارگردان زور میزد آخرش چی؟ دو نفر یا عاشق میشدن یا جدا میشدن. خیلی هم هنر میکردن یک نابینا و یا یک ناشنوا رو میکردن سوژه فیلم و باید به مشکلاتی که در زندگی داشتن فکر می کردیم. نمیگم اون سینما بده... نه! خیلی هم خوبه. اما یکی، دوتا، نه اینکه همش از همین فیلمها بسازیم. محدودیت ها رو هم قبول دارم که توی کشور ما هست. مثلا نمیشه فیلم های زیاد رمانتیک ساخت،چون از یک جایی به بعد دیگه همه چی تعطیل میشه!!! اما خودمونیم عوامل بک فیلم که در ایران ساخته میشه چند نفرن، اونهایی که در هالیود ساخته میشه چند نفرن؟؟ ایا فیلمی مثل طعم گیلاس یا درخت گلابی (که من از اون همیشه به عنوان شاهکار سینمای ایران یاد کردم) بیشتر از یک سکانس مهیج و یا شلوغ داره؟ که توش منشی صحنه یک کم مجبور شه فکر کنه که چی سر جاشه و چی نیست؟ آخرش هم وقتی با دقت فیلم رو نگاه می کنی میبینی منشی صحنه حواسش نبوده چند تا چیز تو اون شلوغی ها جابجا شده!! میگین نه از حسام بپرسین!
حالا بریم سراغ هالیوود و یا همون فیلم هایی که همه – فیلم سازان ایرانی – میگن بی محتواست: سری Mission Impossible، Fast & Furious، Transformers و ده ها فیلم دیگه که در هر قسمت از اون ها واقعا پیشرفت قابل ملاحظه ای دیده میشه. اما واقعا چرا اینطوریه؟ چرا همش پیشرفت میکنن؟ من معتقدم وقتی کسی همش فیلم های خوب رو ببینه، دیگه سخت میشه با یک فیلم یک کم بدتر راضیش کرد و اینه که وقتی مثلا کسی به تماشای فیلم MenX میره نمی تونه براحتی قبول کنه که فیلم بعدی هرچی که میخواد باشه حداقل یکی دوتا چیز جدید نداشته باشه. من خودم این نکته رو در چند تا فیلم اخیر که دیدم واقعا حس کردم. فیلمهای Fast & Furious IV ، James Bond، XMen IV و بالاخره Transformers II که سرآمد همه این ها بود، هر کدوم یک حرف تازه برای گفتن داشتن. دنیایی تازه که بیننده رو وادار میکنه فکر کنه. شاید اگه چند سال پیش توی یک فیلم جیمز باند در یک صحنه درگیر میشد، بعد از کلی کتک خوردن، یک قطره خون هم از دماغش نمی اومد و همین باعث میشد تا بفهمیم که کجا واقعیه و کجا ساختگی. اما دیگه الان تفاوت ها قابل لمس نیستن. مصنوعی ترین موجودات که همه میدونیم صرفا عروسک هستند با انسان ها همکاری می کنند و این حس رو بوجود میارن که اون ها هم یک انسانن. و جالب اینجاست که یک زنجیره باعث بوجود امدن این تغییرات شده: بیننده نیاز به دیدن صحنه های واقعی داشته، کارگردان تصمیم به ساخت گرفته، گروه جلوه های ویژه نیاز به نرم افزار و هرگونه تجهیزات پیدا کردن، گروهی متخصص نرم افزار رو نوشتن و .... چرخه ای که شاید یک روزی ما هم در اون قرار بگیریم.
اما یک نکته هست که نباید از اون غافل شد و اون هم پیشرفت قابل ملاحظه انیمیشنه. دنیایی دست نیافتنی که فقط در کارتون میشه دنبالش رفت. چیزهایی که هیچوقت در واقعیت به دست نمیان ولی در انیمیشن براحتی لمس میشن. و این شاید همون چیزیه که کار سینما رو روز بروز سخت تر میکنه. چون دیگه گهگاهی نمیشه انیمیشن رو از فیلم تشخیص داد، مثل Polar Express.
واقعا نمی تونم حدس بزنم تاچند سال دیگه چه فیلم هایی رو روی پرده میبینیم؟ چه موجوداتی به تصویر کشیده میشن؟ اما فقط اینو میدونم که دوست دارم خودم رو به دست این موج بسپارم و با اون برم تا هر کجا که میره، چون زیبا و زیباتر میشه...
به نظر من سینما داره به سمت هر چه واقعی تر شدن پیش می ره... همونطور که خودت گفتی، جلوه های ویژه دارن روز بروز طبیعی تر می شن و به واقعیت نزدیکتر.
فکر می کنم در آینده می شه فیلم ها رو دید، شنید، بویید و حس کرد... حتی ممکنه فیلم بر اساس فکر ما (و چیزی که دلمون می خواد ببینیم) پیش بره، شاید اصلا بشه با بازیگرهای داخل فیلم تعامل داشت و یا اصلا هر بیننده خودش رو بجای هر کدوم از بازیگرها ببینه...
درباره این مطلبی که نوشتی می شه کلی فکر و بحث کرد... حالا من بازم میام اینجا ببینم نظر بقیه چیه.
وقتی داشتم این مطلب می نوشتم خیلی حرف توی ذهنم بود. خیلی جای بحث داره اما واقعا توی یک پست جا نمیشه... فیلمهای شاهکاری ساخته شدن و یا دارن ساخته میشن که مطمئنا سینما رو متحول می کنن. شاید چند تا پست دیگه در این مورد گذاشتم.
هر وقت احساس کردی دلت واسه فیلم های ایرانی تنگ شده بگو از پرشن هاب دانلود کنیم ...
اره مخصوصا برای شاهکار سینمایی: چارچنگولی ! با اون جلوه های ویژه اش.
من فکر می کنم صنعت سینما در راستای سه بعدی گسترش پیدا کنه مثلا بصورت لیزری شخصیت ها و فضاهای فیلم واقعی باشن ولی نشه لمسشون کرد... مثل جنگ ستارگان و خیلی از فیلمهای تخیلی جدید که می بینیم مثلا درختها و ... همه باشن و بازیگرها هم در کنار ما در قالب سه بعدی راه برن ...
اونم می شی اونم می شی!!!......
من مطمئنم الان که تو این نظر رو میدی... خیلی ها دارن رو این پروژه کار می کنن... ولی فکر کن چی میشه من بغل کیت بلانشت وایستم....به به... به به...
حالا چرا کیت بلانشت؟ تو که فن جولیا رابرتز بودی!
انسان بالاخره یه روز تغییر میکنه.... در ضمن ادم ها پیر میشن دیگه...
اینکه ما سینمای ایران رو با هالیوود مقایسه کنیم مثل اینه که یه شرکت نرم افزاری رو تو ایران با مایکروسافت مقایسه کنیم و بعد بگیم ما چرا اینقدر عقبیم! به نظر من اصلا ذات این مقایسه اشتباهه! چون این دو تا از یه سنخ نیستن! یکیش یه صنعت جونداره و یکیش حالا همینجوری دلخوشکنک هست دیییگه!
راستش رو بخوای نمیتونم دقیقا بگم اینده سینما داره کجا میره اما من به عنوان یه مخاطب دوست دارم زودتر این هجمه ی جلوه های ویژه کمتر بشه و فیلمها بیشتر شبیه خودمون بشن. البته درسته که صنعت سینما داره با رویا پردازی آینده ی جهان رو ترسیم میکنه و ناممکنا رو ممکن میکنه ولی آخه اینم حدی داره! همش سوپر ستاره ها با قدرتهای فوق العاده، جلوه های ویژه ی وحشتناک که کل مضمون فیلم رو تحت تاثیر قرار میده، شخصیتای پیچیده و ناملموس و کج و کوله، اقتباس از داستانهای چندین هزار سال قبل و بعد، پس همین الان چی میشه؟
من دوست دارم هر چی سینما میره جلوتر فیلمهای ساده تر و با مفاهیم عالی انسانی بیشتر ببینم که با استفاده از تکنولوژی در حد معقول تو اون فیلما ادم مضمون فیلم رو بهتر درک کنه! مثلا همون که حسام گفت چقدر میتونه هیجان انگیز باشه!بتونی خودت رو بذاری جای شخصیتای فیلم ! بتونی آخر فیلم رو به زور بر خلاف نظر نویسنده عوض کنی! خدایا چجوری میشه!؟
فکر کنم سینما راهش رو به سمت توجه به مضمون و محتوا کج خواهد کرد.بدون جلوه های ویژه ی خاص!
ببخشید اگه قرار نباشه سینما رو با سینما مقایسه کنیم پس چی کار کنیم؟ مثل این میمونه که بگیم ما بیشتر از سمند نمیتونیم بسازیم پس نباید با بنز مقایسه کنیم. خوب چشممون کور اونقدر تلاش کنیم تا برسیم....
اما من بر خلاف تو معتقدم گذر به ۳۰۰۰ سال قبل و یا بعد و نمایش افسانه هاُ چیزیه که همه آرزوی دیدنش رو دارن و سینما تنها ابزار اونه. تصور کن اگه فیلم مومیایی نبود الان هیچ تصوری از رفتارها و نحوه حرف زدن فراعنه نداشتی! یا اگه پارک ژوراسیک نبود الان نمیدونستی که یه دایی ناصر (!) چه جوری نفس می کشه یا میخوره یا میکشه.
خلاصه داداش جلوه های ویژه نباشه.... کلاهمون پس معرکه است.
یکی از جذابیت های سینما وجود همین سلیقه های مختلفه. یک دسته از فیلم های تکنیکی و پر از جلوه های ویژه لذت می برن و یک دسته از فیلم های ساده به سبک اروپای شرقی یا روسیه.
البته من خودم جزو دسته اول هستم و دلم می خواد وقتی به دیدن فیلمی می شینم از دنیای واقعی تا حد امکان فاصله بگیرم. اصلا با فیلم هایی مثل چکمه و کیسه برنج و طعم گیلاس حال نمی کنم! اینا خیلی شبیه زندگی هستن و خود زندگی رو که ما داریم خودمون می بینیم. دیگه چه دلیلی داره برای دیدنش پاشیم بریم سینما؟
به نظر من آینده سینما به سمت هر چه تکنیکی تر شدن پیش می ره و هر چه طبیعی تر شدن جلوه های ویژه.
۱۰۱٪ موافقم. اون یک درصدش هم به خاطر این که رفیقمی!!
اما من هم نظرم اینه که حالا که سینما این همه امکانات هم داره و میتونه فراتر از زمان حرکت کنه باید ازش در جهت به تصویر کشیدن ناشناخته ها استفاده کرد. در عین حال که امروزه زیباترین فیلمها هم که قصد تخیل پردازی ندارند از جلوه های ویژه استفاده می کنند. مثلا همین فیلم شیاطین و فرشته ها. موضوع واقعی و کاملا علمی بود اما تمام فیلم جلوه های ویژه بود و همین باعث شده بود تا به زیباترین شکل خودمون رو در اون فضا تصور کنیم.
دقیقا!
جلوه های ویژه نباید حتما انفجار و سفینه فضایی و هیولاهای تخیلی باشه. امروز می بینیم حتی در فیلم های کاملا رئال هم از این افکت ها استفاده می کنن. مثلا در یک خیابون ساختمون ها رو - در جهت مضمون فیلم - بلندتر می کنن یا رنگشون رو عوض می کنن یا مثلا در افق دریا یک کشتی قرار می دن...
چند سال پیش که پشت صحنه های فیلم مجستیک (جیم کری) رو می دیدم متوجه شدم در یک همچین فیلم رئالی تا چه حد جلوه های ویژه استفاده کردن اونهم به شکلی کاملا موثر.
دقیقا!!!
من هم دقیقا دوست دارم فیلمهای رئال ببینم و آینده سینما بره به سمت تاثیر گذارتر کردن این سینما به روی مخاطب!
من تو این زمینه با حسام هم سلیقه نیستم که میگه برا دیدن زندگی چرا باید رفت سینما؟
تو همون فیلمهای رئال کلی از حسهای جدید که گاهی عمرا ادم جرات تست کردنشون رو تو زندگی واقعی خودش نداره میتونه ببینه! حس رسیدن به مرحله خودکشی! حس عاشق یه زن دیگه شدن در حالی که خودت زن و بچه داری! حس فوق العاده ی یه ادم خیلی بد بودن! حس پدری که پسرش رو از دست میده! مادری که از زندگی یکنواختش خسته شده! زنی که اصلا اصلا شوهرش رو دوست نداره و رابطه ی پنهانی داره! حس درک کردن یک جانی بالفطره! حس یه بچه ی شیطون ! حس مردی که مغروره و خودش رو اخرش میدونه اما با یه اتفاق خیلی ساده میفهمه هیچی نیست! و....
به نظر من همه ی این اتفاقات ساده و تکراری تا اخر عمر همه ی انسانها میتونن مردم رو بکشونن سینما! حالا به قول خودت و حسام تو همین فیلمای رئال تکنیک جلوه های ویژه هم خیییلی میتونه به اصل موضوع کمک کنه و جذابیت رو چند برابر کنه.
به نظر من اینده سینما مثل همه چیز دیگه میره به سمت سادگی!
نمیتونم بگم اینهایی که گفتی حس خوبی نیست... چون تو در طول یک عمر زندگی کردن هیچوقت همه چیزو نمی تونی تجربه کنی. پس چه بهتر که بری سینما. این هم از جذابیته... اما اگه منظورت از سادگی همین نشون دادن حس باشه مخالفم چون برای نمایش این چیزها هم باید از پیچیدگی های عالم سینما استفاده کرد. چون نمیشهبه سادگی یه جانی بالفطره رو نشون داد...