2 سال پیش وقتی، روز تولدم رسید ماتم گرفته بودم. برای اولین بار توی عمرم احساس کردم که دارم پیر میشم. چون همیشه برای خودم عدد 30 به عنوان مرز جوونی و پیری بود. چند روزی حالم گرفته شده بود اما بعدش فراموشم شد!!
الان 2 سال دیگه هم از اون سال گذشته و تا چند ساعت دیگه وارد 32 سالگی می شم. البته تاریخ تولدم هم شده عین دهه فاطمیه! بین علما اختلافه که من بالاخره کی متولد شدم. تا ایران بودیم خیالمون راحت بود که 4 مرداده... پاسپورتم هم زده 26 جولای . اما وقتی توی تقویم نگاه کردم دیدم امسال 25 جولای میشه 4 مرداد. البته من فکر کنم این یه بهانه ای بود که توسط دوستان طراحی شده بود تا از زیر کادو دادن در برن. کاریش نمیشه کرد دیگه، رفیق هم رفیقهای قدیم.
چند وقته که بکلی نظرم عوض شده. دیگه به سن فکر نمی کنم. حکایت آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجبه! ما که از 30 گذشتیم حالا چه یک سال چه 10 سال. درسته دیگه فرصت ها بر نمیگرده. اما هر روز به این فکر میکنم که چه جوری بهتر از وقتم استفاده کنم. کارهایی که شاید 5 سال پیش در یه هفته انجام میشد، الان در کمتر از یک روز جمع و جور میشه. شاید اثرات دیار غربت باشه که از بس همه چی سر جای خودشه، اگه اراده کنی میتونی کارهایی رو که میخوای در مدت معینی انجام بدی. اما واقعیتی که باید قبول کرد اینه که هر سال انرژی کمتر از سال قبل میشه،حتی اگه یه ذره باشه. فقط اگه خیلی اراده قوی داشته باشی میتونی کارهای انجام نداده رو به سر انجام برسونی وگرنه باید بی خیال شی.
خلاصه ما رفتیم توی 32 سال. البته میدونم خودم که جوونم، هنوز هم موی سفیدی به وضوح دیده نشده، اما تا چند سال دیگه اون ها عادی میشن... همه از من خواسته بودن یه WishList بذارم اینجا که روز تولدم برام بگیرن بیارن. چون میدونم خواسته هام یه کم با آدمیزاد جور در نمیاد واسه همین این کار رو نمی کنم. بسته به کرمتون هر چی اوردین ممنون. اگه از ایران هم چیزی فرستادین لطفا قبلش هماهنگ کنین که آدرس اشتباهی نشه بره خونه همسایه.
امیدوارم تولد همه شما دوستان واستون قشنگ ترین روز زندگیتون باشه و پر از خاطرات شیرین و در کنار اون کسی که دوستش دارین به شمع های کیکتون فوت کنین.
عزیزم تولدت مبارک!
بگو چیزهایی که منم می خوام به ویش لیستت اضافه کنی! فرقی نمی کنه جیب ما و شما نداره که (:
من نمی دونم چرا من هنوز توی 28 سالگی موندم بعد تو رفتی توی 32 سالگی مگه ما 2 سال اختلاف سنی نداریم ؟؟؟
اختلاف روزهای تولدت هم به علت سال کبیسه بوده حتما و یا کارشکنی مسئوولین اداره گذرنامه !!! ایرانه دیگه !!!
قربونت برم من عزیز دلم. افزایش اختلاف سن من و تو شاید به این دلیل باشه که من از بس شیرین و دلچسب هستم زندگیت هم یواش یواش میگذره تا بیشتر لذت ببری!!!
باز هم مثل همیشه توی این ۱۰ سال اولین نفری هستی که تولدم رو بهم تبریک میگه...
احسان جان، تولدت مبارک....
انشالله 120 سالگیت رو با هم جشن بگیریم...
به نظر من دهه 30 بهترین سن آدمه... هم خوشگلتر و جذاب تر میشی... هم تقریبا یک زندگی و کار مرتب داری و به اصطلاح کسی شدی...
در ضمن این عکسی که توی مطلبت گذاشتی، خیلی غمناکه....
یعنی وقتی آدم پیر میشه، تولدش انقدر بد میشه...؟؟؟؟
ممنونم نازلی جون. در این که من در این دهه خوشگلتر و جذاب تر شدم شکی نیست...
در مورد عکس هم زیاد جدی نگیر. چون خیلی غمناک بود گذاشتم. یه سر به وبلاگ فرشته بزن عکس قشنگ تر و شادتر می بینی.
احسان جان، تولدت را تبریک میگم ،همیشه شاد و خوش باشید.
مخلصیم علی آقا. ایشالله یه سال هم تولد یکیمون خلاصه پیش هم باشیم.
تولدت مبارک ))
منم ۳۰ سال رو رد کردم.اگه هر بدی داشته باشه یه چیزش خیلی خوبه! زمان داره انگار سریعتر میگذره! شاید هر چی سنمون بالاتر بره این سرعته هم بیشتر میشه!
امیدوارم هر چقدر که دلت میخواد زنده باشی!))
من نمیخوام زیاد زنده باشم. اما دلم میخواد بعضی لحظه ها نگذرن... میشه یه صحبتی بکنی شاید درست شد؟!
احسان جون به خاطر گل روت با حاجی صحبت کردم گفت حله! شماره حسابم داد گفت یه خیریه ست اگه خواستی کارت درست شه به یتیما کمک کن.)
بازم امیدوارم زنده باشی اونقدر که از همه ی لحظه های اون لذت ببری. اون بعضی لحظه ها که گفتی کبابم کردی.))
چاکریم داداش. خیلی لطف کردی به حاجی رو انداختی. ایشالله شما هم هرچی لحظه خوب داری توش بمونی در نیای.
سلام احسان جان ،
تولدت مبارک آرزومیکنم همیشه شاد و سربلند باشی
مرسی پروین جان. نمیدونستم هنوز هم اینطرف ها میای.. خوشحالم که دوباره ازت خبری شد! امیدوارم تو هم همیشه موفق باشی... راستی پست قبلی رو که خوندی ...!؟!؟
تولدت مبارک!
ایشالله سرعت پیشرفتت هر سال بیشتر بشه!
مخلصیم دوست جون! بی شما پیشرفت لذتی نداره. بکن از اونجا پاشو بیا با هم یه کاری بکنیم. اینجا هالیود نداره... فرصت خوبیه!