ناگفته ها

گذری بر زشتی ها و زیبایی های پنهان

ناگفته ها

گذری بر زشتی ها و زیبایی های پنهان

شجریان به شهر ما میاید...

شاید برای خیلی ها که سالها در انتظار شنیدن صدای بزرگترین استاد آواز ایران بودند، این خبر یکی از بهترین و جذابترین خبرهایی بوده باشدکه تا به حال شنیده اند. بعد از سالها برگزاری کنسرت خواننده های به اصطلاح لس آنجلسی که حال و هوای دیگری داشتند، یک تنوع آن هم از نوع سنتی برای فضای ایرانیان مقیم استرالیا لازم به نظر میرسید.

چند سال پیش بود که استاد شجریان سکوت خود را در عرصه موسیقی در داخل کشور شکست و دست به اجرای یک کنسرت در تالار وزارت کشور زد. کنسرتی که همانند یک باران در بیایان رو به زوال موسیقی سنتی کشور زندگی دمید و همه امیدها را برای شنیدن موسیقی فاخر دوباره زنده کرد. اگرچه کنسرت های دیگری در آن زمان توسط بزرگان موسیقی اجرا میشد، اما خلا ناشی از عدم حضور بزرگان این هنر کاملا به چشم میخورد. اساتیدی چون محمد رضا شجریان، جلیل شهناز، محمد رضا لطفی، فرهنگ شریف و بسیاری از نوازندگان صاحب سبک که مدت ها به خاطر دلایلی که بر همگان روشن است به دیاری دیگر سفر کرده بودند و سهم ایرانیان تشنه موسیقی تنها شنیدن صدای ضبط شده هنرنمایی آنان بود.

سال 1386 به اذعان بسیاری از طرفداران موسیقی پربارترین سال در زمینه موسیقی سنتی بعد از انقلاب بود. افتتاح سالن بزرگ وزارت کشور در دوران ریاست جمهوری محمد رضا خاتمی، نوید فراهم شدن یک بستر مناسب برای اجرای با کیفیت برنامه های هنری بود و الحق که چه شایسته از آن بهره گرفته شد. کنسرت استاد شجریان، استاد علیزاده و گروه کامکارها در این سالن به همراه کنسرت استاد لطفی و گروه های سه گانه شیدا در کاخ نیاوران و چندیدن کنسرت متعدد دیگر به معنای بازگشت دوباره و زنده شدن موسیقی سنتی بود. مشتاقان زیادی در آن سال به دیدن کنسرت ها رفتند و بر پایه آمار فروش میلیونی بلیط ها – فقط تهران - بی سابقه بود.

اما همواره سهم ایرانیان خارج از کشور، به ویژه آنهایی که در آمریکا و یا اروپا زندگی میکردند بیشتر از بقیه بوده و شاهد آن بودیم که بزرگترین تورها و برنامه ها از آمریکا، کانادا و کشورهای اروپایی آغاز میگردید و در پایان در صورت فراهم شدن شرایط در ایران و آن هم تنها در تهران به اجرا در میآمد. به جرات میتوان گفت که سهم استرالیا در چند سال گذشته از این سبد فرهنگی خیلی ناچیز بوده و به جز کنسرت استاد جلال ذوالفنون در سال گذشته، دیگر شاهد هنرنمایی هیچ بزرگی نبوده ایم. البته نمیتوان بر این امر خرده گرفت چون عوامل زیادی همچون نبود تعداد زیاد ایرانیان در شهرهای مهم، رده سنی هموطنان مقیم و از همه مهمتر شرایط اقلیمی و دوری راه که تاثیر بسیار زیادی بر سازهای سنتی ما دارد، هر برگزارکننده ای را به تردید باز میدارد.

با توجه به افزایش رو به رشد جمعیت ایرانیان در استرالیا به دلیل سیل عظیم مهاجرت به این کشور، که اغلب در محدوده سنی 30 تا 40 سال می باشند، شاهد نسل جدیدی هستیم که در بطن جامعه ایران و با آن فرهنگ بزرگ شده اند و بیش از این که عادت به کنسرت خواننده های لس آنجلسی کرده باشند، زمزمه موسیقی سنتی را از دوران بچگی در گوش خود شنیده اند و این میتواند عامل موفقیت یک برگزار کننده هوشمند باشد. کلید خوردن کنسرت استاد شجریان در چند شهر از جمله سیدنی میتواند نقطه شروعی برای یک آزمایش خوب در این ورطه باشد. اگرچه از کوچک تا بزرگ، متولد ایران یا استرالیا، همه و همه از شنیدن صدای این هنرمند بزرگ که شاید تنها و تنها شاهد بازمانده از دوران طلایی موسیقی ما و دارنده ارزنده ترین تجربه ها از همنفسی با اساتید نسل گذشته می باشد، لذت میرند، اما باید منتظر لحظه بسته شدن درهای سالن در روز اجرا ماند تا مشخص شود که استرالیا هم میتواند به عنوان یک نماینده در ترویج موسیقی اصیل ایرانی وارد این عرصه شود یا نه.

در انتظار شنیدن صدای "خسروی آواز ایران" مینشنیم تا شاهد طنین اندازی صدای او در فضای این قاره پهناور باشیم. اگر چه دیگر خبری از "سپیده" ها و "بیداد" ها و "فریاد"ها نخواهد بود و اسامی بزرگی همچون "لطفی"، "علیزاده"، "ذوالفنون"، "فرهنگ فر"، "پایور" در گروه او به چشم نمیخورند (نباید حضور مجید درخشانی را نادیده گرفت)  اما بی شک صدای او به تنهایی زنده کننده بسیاری از خاطره ها و لحظه های شیرین در ذهن من و شما خواهد بود.