ناگفته ها

گذری بر زشتی ها و زیبایی های پنهان

ناگفته ها

گذری بر زشتی ها و زیبایی های پنهان

استاد باز هم به شهر ما میاید؟؟؟

بعله... بالاخره آرزو به دل نموندیم و قبل رفتن به ایران، استاد بزرگ آواز ایران رو  از نزدیک دیدم. فراموش نشدنی بود. به هیچ صدای سازی گوش نمیدادم و فقط و فقط صدای استاد شجریان بود که تمام موهای بدنم رو از جا بلند میکرد...

صدایی که سالها تجربه و تلاش پشت اون پنهان بود و صدایی که صد البته با سالهای جوونی فرق داشت. حالا دیگه کهولت سن توی صدا مشخص بود و دیگه نمیشد مثل کنسرت بم چشم ها رو ببندیم و بگیم این صدای همایونه یا خودش؟ ولی 2 ساعت اجرا بدون لکنت، بدون اجرای اشتباه و با تسلط کامل تنها و تنها از عهده این مرد بزرگ بر میامد.

تنظیم قطعات و آهنگسازی ها، انتخاب دستگاه ها و همخوانی شعر با دستگاه فوق العاده بود. مجید درخشانی عالی عمل کرده بود. بدون نقص و اشتباه. ولی عدم همخوانی گروه و تفاوت سطح نوازندگان – حتی مجید درخشانی – با خواننده کاملا مشهود بود و تقریبا کمتر نوازنده ای بود که در اجرا تکنوازی خودش یک باری رو حداقل خارج نزنه. البته آب و هوای سیدنی و رطوبت بالا هم بی تاثیر نبود ولی انصافا زدن ساز کنار این مرد بزرگ خیلی سخته و به نظر من نباید این رو به حساب نکته منفی اونها گذاشت. تا نوازنده با ساز خوب و با خواننده خوب همصدا نشه، نوازنده نمیشه. ناگفته نماند که تمام این نوازنده ها با سازهای غیرتخصصی خودشون که همون سازهای جدید استاد هستند مینواختند و معرفی سازهای جدید استاد که به عقیده من علت اصلی برگزاری این تور بزرگ کنسرت در دنیاست، خلا خیلی از صداها رو در موسیقی ما پر کرده بود.

از حاشیه ها نمیخوام بگم که اونوقت دوباره میزنم تو ناگفته ها که مثلا گریه یه بچه در همون اول کار تمرکز استاد رو به هم زد و در کمال ارامش کنسرت رو قطع کرد و خواست که بچه رو ببرن بیرون. یا مثلا سوت و کف زدن های بیمورد در هنگام آواز و تکنوازی که آدم رو به یاد کافه های زمان قدیم وقتی که ایرج چهچه میزد مینداخت و فریاد "براوو" وقتی که شعر سیاسی میشد... اینا دیگه عادی شدن برای جاهایی که هموطن های عزیز هستن. انگار هرجا بریم ایرانیهاش همون رنگن!

راستی، عکس های این کنسرت توی فیس بوکمه.

خلاصه استاد اومد و رفت... نمیدونم دیگه کجا و کی میتونم ببینمش و صدای رویایش رو بشنوم. اما از اون آرزوهاییه که هیچوقت از دل من بیرون نمیره.

زنده باشی و سلامت استاد.

نظرات 1 + ارسال نظر
محمد چهارشنبه 9 تیر 1389 ساعت 01:58 ب.ظ http://mohamed.blogsky.com/

چه عجب احسان خان دوباره برگشتی! گفتم شاید دیگه نخوای اینجا بنویسی و با فرشته رفتید که رفتید! آخه فیس بوکم شد جا! همینجا خلوت تره داداش بیا تو! هیش کی نیست جون تو ! بیا !)

آقا محمد واقعا درست فکر کردی... دیگه دارم میرم....حالا بهت خبر میدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد