ناگفته ها

گذری بر زشتی ها و زیبایی های پنهان

ناگفته ها

گذری بر زشتی ها و زیبایی های پنهان

استاد محبوب من!

اسم دکتر علی اکبر جلالی به گوشتون خورده؟ معلومه که خورده....

همه ایشون رو  با اون لپ تاپ معروفش می شناسن که در برنامه به خانه بر می گردیم شرکت می کرد و در مورد شهر الکترونیک صحبت میکرد.... یکی از روزهای به یاد ماندنی دوران دانشگاه من (و البته حسام) روزهایی بود که برای افتتاح اولین ساختمان خورشیدی در ایران، دکتر جلالی ما رو به عنوان فیلمبردار مراسم انتخاب کرد... ما هم دوربین به دوش راه افتاده بودیم توی محوطه و از همه فیلمبرداری می کردیم... البته بگم که سه تا همکار دیگه هم داشتیم... یادش بخیر...

 

دکتر جلالی به نظر من نمونه یکی از استادهای واقعیه. در برخورد اول شاید خیلی با سواد به نظر نرسه، اون هم با لهجه با مزه اش. اما وقتی چند بار باهش صحبت می کنید تازه متوجه میشید که چقدر باسواده. تحصیل کرده آمریکاست و بیشتر از 60 کشور دنیا رو گشته و تقریبا با تمام فرهنگ ها آشنایی داره. شاید یکی از قشنگترین چیزهایی که ازش یادمه اینه که برای اینکه کاری که داشتیم انجام میدادیم لنگ نمونه، ویدیو پروژکتور شخصی خودش رو از خونه آورد دانشگاه!! کاری که هیچ کس توی این دور و زمونه بی منت انجام نمیده. بر خلاف خیلی از استادهای دیگه که فقط اسم استادی رو با خودشون حمل می کنن و بواسطه پاره کردن یک عکس مدرک دکترای افتخاری گرفتن! لینک یکی از مصاحبه های ایشون اینجاست. حتما بخونید.

یکی از علایق این شخص تبدیل همه چیز به نوع الکترونیکیشه. مثل شهر الکترونیک، روستای الکترونیک، دولت الکترونیک و .... جدیدا با خبر شدم که در همین زمینه نظریه ای هم با عنوان موج چهارم Fourth Wave مطرح کرده که هم اکنون در سطح بین المللی روش کار می شه.

در همین راستا یک سایت اینترنتی با نام www.SecondLife.com وجود داره که می تونید یک دنیای کاملا جدید و الکترونیکی رو در اون تجربه کنید. در این زندگی دوم، شما دارای یک هویت جدید هستید و تمام کارهایی که در زندگی معمولی انجام میدید، مثل خوردن، خوابیدن، خرید کردن، کار، تجارت و ....در اون جا در دسترسه. حتی جدیدا BBC و EBay هم به این سایت پیوستن. خلاصه اگه بخواهید از زندگی جدید لذت ببرید باید روزی بیشتر از 8 ساعت وقت صرف کنید. مطمئن باشید که اگه یکبار به این زندگی قدم بذارید، دیگه دلتون نمی خواد برگردین...!

نظر شما چیه؟‌فکر نمی کنید با فراهم شدن یک چنین امکاناتی که در اون یک نفر می تونه دو تا زندگی رو با هم تجربه کنه، فرصت های زیادی هم برای اشاعه فرهنگ ها فراهم می شه؟ یک زمانی اگه کسی می خواست بفهمه مثلا در فلان کشور مردم غذا چی می خورن باید می رفت کتابخونه تا شاید یک چیزی پیدا کنه. اما الان؟؟؟؟ کافیه اینترنت روی موبایلتون فعال باشه تا در کمترین زمان حتی توی تاکسی بتونین جواب سؤالاتتون رو بگیرید!

 

حالا خودمونیم، سهم ما از این همه پیشرفت تکنولو‍‍ژی چیه؟؟ (حتما توی یادداشت های بعدی خودم در این مورد بیشتر می نویسم)

نظرات 6 + ارسال نظر
حسام پنج‌شنبه 10 آبان 1386 ساعت 08:32 ق.ظ http://hessamm.blogsky.com

حتما می دونی که دکتر جلالی استاد محبوب من هم هست. یادش بخیر ساختمان خورشیدی رو.
من اولین گندی رو که توی اون مراسم زدیم هیچوقت یادم نمی ره. همون اول برنامه که از طرف یونسکو و صد تا دانشگاه دیگه هم اومده بودن خواستیم سرود ملی ایران رو پخش کنیم، play که کردیم فقط یه جمله آخرش پخش شد (پاینده مانی و جاودان جمهوری اسلامی اییییییران!). من فکر کردم الان دکتر جلالی کلی عصبانی می شه اما همونجوری خندید و گفت اشکال نداره لب مطلب بیان شد!!!
یه چیزی هم یه بار بهم گفت که هیچوقت یادم نمیره: هیچوقت توی این مملکت پست و مقام قبول نکن. هر چی پستت بالاتر باشه مسئولیتت بیشتره و دردسرت هم بیشتر. اینجا قدر آدم های مسئول رو نمی شناسن!

آخرش ما نفهمیدیم این ساختمون خورشیدی چیش خورشیدی بود؟ تو فهمیدی؟

زینب پنج‌شنبه 10 آبان 1386 ساعت 11:32 ق.ظ

سلام
یادش به خیر دانشکده . معلوم هست شما کجایی آخه دلمون برات تنگ شده هیچ خبری هم ازت نیست تازه سر قرار ۷۴ ها هم که نمی یایی!
خلاصه من و اکبر همیشه به یاد همتون هستیم

سلام. خوشحالم که اثری ازتون پیدا شد... راستش اونروز من تهران نبودم وگرنه خیلی دوست داشتم همه بچه ها رو ببینم.
ممنونم که به وبلاگم سر زدید.

حسام جمعه 11 آبان 1386 ساعت 10:41 ق.ظ http://hessamm.blogsky.com/

ای بابا! یه هفته توی همایش بودیم مثلا!
تمام انرژی های مورد نیاز اون خونه از خورشید تامین می شد دیگه. از سیستم گرم و خنک کننده گرفته تا برق و موتورخونه اش.

برادر من... من حواسم به فیلمبرداری بود... شما بودید که همش نشسته بودید و مطالب جدید فرا می گرفتید...

فرشته جمعه 11 آبان 1386 ساعت 06:36 ب.ظ http://freshblog.blogsky.com

دلم برای این جور ادمهای زحمت کش میسوزه...

اینجا ایران است!!!

قرار نشد تبلیغ وبلاگ خودتو اینجا بکنی ها....؟!؟!؟!

مینو شنبه 12 آبان 1386 ساعت 10:58 ق.ظ

سلام
من هم چندبارشانسی، چندتا از برنامه هایی که دکتر جلالی داشتند رو دیدم. در این که ایشان آدم باسوادی هستند شکی نیست منظورم از این باسوادهایی که خودشون رو با دانش روز UPdate می کنند که این مسئله در علوم کامپیوتری خیلی مهمه. از مدل توضیح دادنشون خیلی خوشم اومد، احساس می کردم دلش می خواد تمام چیزهایی که می دونه به همه منتقل کنه. باید بگم خوش به حالتون که ایشون استادتون بودن!

واقعا همینه که گفتین... اما فراموش نکنین ما استادهایی هم داشتیم که خیلی Update بودن اما متاسفانه دریغ از اینکه بتونن چند تا جمله درست و حسابی بگن که تشویق بشین بشینین گوش بدین...! این دردیه که خیلی از استاد های ما دارن

وحیدقدیمی سه‌شنبه 23 مهر 1387 ساعت 08:07 ب.ظ

سلام دوست عزیز
من دانشگاه ازاد قزوین مدیریت میخونم
این ترم با یک استاد ...چی بگم ؟یه استاد چیز..!! درس اخلاق برداشتم که قابل تحمل نیست و از انجایی که بعد از ۴ ترم لجبازی به این نتیجه رسیدم له حذف واحد کار خوبی نیستو باید درس خوند.
مقالتو که خوندم خوشال شدم که از داشتنه یه استاد خوب خواتره ساختی.من این متن و حتما میبرم کلاسش میخونم.

سلام.
اگه دیدی عکس هم به دردت میخوره بگو عکسای این استاد رو هم بدم!!
در ضمن از استاد اخلاق چه انتظاری داری؟
ما هم یک استاد اخلاق دانشگاه داشتیم که ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد