ناگفته ها

گذری بر زشتی ها و زیبایی های پنهان

ناگفته ها

گذری بر زشتی ها و زیبایی های پنهان

رابطه شادی و سیاست!

روزی نیست که سر از بالش بر نداریم و شاد نشیم. واقعا چرا میگن ما مردمی غمگین هستیم؟ مگه دیگه از دنیا چی میخوایم؟ همه توی این مملکت دارن سعیشون رو می کنن تا ما شاد باشیم. از سوپرمارکت محله گرفته تا رییس جمهورمون که با جملات قصار و نغض همش در حال شاد کردن مردمه. باور کنین شوخی نمی کنم. وقتی به رییس جمهورهای کشورهای دیگه نگاه می کنیم چیزی نمی بینیم جز سیاست و کارهای زشت و ناپسند. مثلا همین جرج بوش کافر! چند وقت پیش رفته بود جمهوری آذربایجان و در مراسمی شروع کرده بود به رقص لزگی! خودش رو کرده بود مضحکه عام و خاص. یا مثلا سارکوزی که هر روز گندش در میاد که با یک مانکن جدید عکس گرفته. پوتین هم که رفت، اما معلوم شده بود که هم شکارچی بوده، هم راننده فرمول یک و هم کاراته باز.

 

اما خودمونیم تا حالا از رییس جمهورمون چیزی که خارج از عرف باشه دیدین یا شنیدین؟ تمام حرفاش همراه با یک شیرینی خاصیه که تا حالا هیچوقت نظیرش رو نداشتیم. چند روز پیش بود که پیشنهاد داد تا برای معاملات ارزی اوپک از یک ارز جدید استفاده بشه. بعدش هم شنیدیم که یک گروه متخصص مامور شدن تا کارشناسی کنن ببینن چیکار میشه کرد. به نظر من که اگر واحد پول جدید به نام "پیزوری" یا "زپرتی" ثبت بشه خیلی عالیه. هم برای مردم ناآشنا نیست چون قبلا با نام پزوتا آشنا شده اند و تلفظش براشون ساده است. در ضمن برای همیشه نام و خاطره رییس جمهورمون زنده میمونه. مثلا گفته میشه: بهای نفت خام اوپک به بشکه ای  120 پیزوری (یا زپرتی ) رسید. اما واقعیتش هنوز فکر نکردم روی اسکناس ها چه طرحی می تونن بزنن!!

نمونه دیگه اش همین اظهارات در مورد  برنامه ریزی دزدیده شدن وی در کشور عراقه. میگفت قرار بود من را بدزدند، اما آمریکایی ها وقتی فهمیدن  ما بو بردیم که ما روی هوا بودیم و به سمت ایران میومدیم! FBI هم که دچار پیچش در ناحیه معده شده بود، دست از پا درازتر به آمریکا برگشت. حالا از همه جالبتر این که هدف این دزدی چی بوده؟ بعله، قرار بوده رییس جمهور ما در مقابل تاسیسات هسته ای تحویل داده بشه. یعنی زنگ بزنن به دفتر رییس جمهوری بگن: سانتریفوژ بیار، احمدی نژاد تحویل بگیر!! (البته اگه کسی محلشون میداد)

هیچوقت هم مشاهده نشده که بدون آمار و مدرک و دلیل حرف بزنه. از کاغذها و نمودارهایی که همراهشه کاملا مشخصه. مثلا یادتون میاد در دانشگاه کلمبیا در جواب کسی که به مشکلات همجنس بازان در ایران اشاره کرد چی گفت؟ خیلی طنازانه جواب داد: "ما اصلا در کشورمون مثل کشور شما همجنس باز نداریم". هر کی هر چی میخواد فکر کنه. من که خیلی حال کردم. چون تا حال ندیده بودم با یک جمله این قدر آدم با هم و با صدای بلند بخندن.

 

در هر صورت من به شخصه امیدوارم که برای دور دوم هم بتونیم از همین رییس جمهور استفاده کنیم. رسما هم حمایت خودم رو از اون اعلام می کنم. چون مطمئن هستم که میتونیم شاهد رشد روز افزون حوادث و اخبار غیر منتظره باشیم که صد البته علاوه بر کمک به شکوفایی اقتصادی، کمک شایانی به گشایش لبهای امت به خنده و تبسم خواهد کرد. اینطوری دیگه لازم نیست به برنامه های صد تا یک غاز هجو صدا و سیما که توش چرت و پرت میگن گوش کنیم. وقتی هم که رییس جمهور ببینه اینطور مورد استقبال عموم قرار گرفته، سعی میکنه بیشتر مصاحبه زنده پخش کنه و طرح هاش رو به گوش مردم برسونه. پس نتیجه اخلاقی این که هم شعور سیاسی مردم بالا میره، هم سطح زندگی ارتقا پیدا می کنه و هم سطح کیفی برنامه های طنز بالا میره!

 

باشد که خدا سایه این نعمت رو از سر ما کم نکنه!

 

جزیره کیش

تعطیلات فرصت خوبی بود تا یک سفر یک هفته ای به جزیره کیش داشته باشیم. هر چند، چند سال قبل هم رفته بودم، اما باید اعتراف کنم به نسبت سال 1380 تغییرات زیادی داشت که جزیره را بی شباهت به اونور آب نکرده بود. به نظر میرسید در ایران نیستی.

قرار نیست از اونجا تعریف کنم. فقط چند تا عکسهایی رو که گرفتم و فکر کنم ارزش اون رو داره که شما هم ببینین براتون میذارم. عکس هایی از خلیج زیبای فارس و باغ پرندگان...

 

 

 

در ضمن در حین ماهیگیری چند تا ماهی کوچیک بسیار زیبا هم گرفتم که دلم براشون سوخت. آخه قرار نبود سراغ این لقمه های گنده تر از دهانشون بیان. طفلکی ها فکر کرده بودن میتونن طعمه رو قورتش بدن... اما تو گلوشون گیر کرده بود.

 

واقعا دریای جنوب چیز دیگه ایه... توش هیچ اثری از پوست بلال و پلاستیک و .... نیست. شفافیت آب و شور بودن اون به همراه تابش آفتاب طعمی به سفر آدم میده که هیچوقت یادش نمیره.

 

وقت کردین برین... حیفه!

 

 

دیوانه از قفس پرید!

چند سال پیش وقتی تصمیم داشتم یک فریم ورک (Framework) که با .Net1.1 نوشته بودم و محصول خیلی خوبی از آب در اومده بود رو به یک شرکت بفروشم برای این که از روش کپی نکنن و به اسم خودشون ثبت نکنن، تصمیم گرفتم برم سازمان ثبت اختراعات و نرم افزارم رو به ثبت برسونم. خیلی ذوق زده بودم. حتی فرم هاشو هم گرفتم و تکمیل کردم. تا این که ناگهان سر و کله یکی که چند تا پیراهن از ما بیشتر پاره کرده بود پیدا شد و گفت: زیاد به خودت زحمت نده. چون فایده ای نداره. اولا اگه کسی کپی کنه دستت به جایی بند نیست. ثانیا، خود افرادی که توی سازمان ثبت نرم افزار هستند، اگه ببینن چیز بدرد بخوریه، خودشون استفاده می کنن!! خیلی باورش برام سخت بود.. اما از اون جا که هر چیزی در این ولایت ممکنه، بی خیال شدم.

امروز بعد از گذشت 4 سال از اون تاریخ، وقتی داشتم به برنامه کوانتوم در رادیو جوان گوش می دادم، دیدم یک مخترع که تونسته بود از پودر چای به یک گرانول فلان و بهمان دست پیدا کنه، از همین مشکل می نالید. می گفت: من اختراعم رو ثبت کردم. اما از اون جایی که مجبور بودم برای ثبت اختراع، تمام اطلاعات رو در اختیار کارشناسان اداره ثبت مالکیت ها قرار بدم تا بتونن با موارد موجود مقایسه کنن و مطمئن بشن که قبلا چنین محصولی نبوده، هر چی فرمول و دستگاه بود در فرم های مربوطه نوشتم. بعد از مدتی هم به ثبت رسید. اما بعد از گذشت چند ماه فهمیدم که چند تا کارخونه با استفاده از طرح من شروع به تولید کردن!!! و اونجا بود که متوجه شدم که طرح من توسط کارشناسانی که طرح رو بررسی می کردن به چند تا جای دیگه فروخته شده....!

چند روز پیش هم در روزنامه ها و اخبار گفتن که مخترع پودر تشخیص اثر انگشت که در اداره آگاهی به کار میره، کارشناسان اداره آگاهی بودن. اما چند ساعت بعد اعلام شد که یک دختر اهوازی که مخترع اصلی این پودر بوده و اون رو به ثبت هم رسونده، شکایت کرده و فرمانده آگاهی فقط گفت: حتما اشتباه شده. هر چند که بعدا نامه ای که همین فرمانده آگاهی به این خانم مخترع نوشته بوده و گفته که ما حاضریم روی طرح شما سرمایه گذاری کنیم و به تولید انبوه برسونیم، منتشر شد!؟!

خوشبختانه نمونه های دزدی اطراف ما خیلی زیاده. از میوه فروش گرفته تا راننده تاکسی و دکتر و مکانیک و .... همه هم برای خودشون روشی دارند. اما این یکی خیلی زور داره. چون چیزیه که حاصل صرف وقت و عمر انسانه و در نتیجه پشتکار و تلاش یک فرد زحمتکشه. شاید اگر یک کیلو پرتقال رو 1000 تومن گرونتر بخریم خیلی سخت نباشه که بفهمیم هر چی توی چند سال بدست آوردیم و می تونسته اسم ما رو به عنوان یک شخصیت علمی برجسته مطرح کنه، در کمتر از یک ثانیه به باد رفته.

حالا خدا وکیلی، بیاین کلاهمون رو قاضی کنیم. شما اگه جای این بر و بچه های درسخون و مخترع بودین، بعد از شنیدن این حکایات، ترجیح می دادین که برین با پولتون زمین بخرین یا این که باهش یک چیزی اختراع کنین؟  تازه گیریم که اهل بساز و بفروش هم نبودین و فقط میتونستین درس بخونین و اختراع کنین. بعد از اختراع چکار می کردین؟ میرفتین با به اصطلاح "صاحبان صنایع" مذاکره می کردین که طرحتون رو در داخل کشور به ثبت برسونن، یا ترجیح می دادین برین در جشنواره اختراعات ژنو شرکت کنین، اون هم با سرمایه خودتون؟!؟

 

راستی، یادم رفت بگم، جدیدا دولت اعلام کرده مهاجرت و فرار مغزها از کشور کاهش پیدا کرده و فقط دیوونه ها و بی مغزها که قدر این کشور رو نمی دونن فرار میکنن تا برن به اجانب کمک کنن! حالا اینجا یک سئوال مطرح میشه:

 

فرار مغزها یعنی چه ؟

الف) یعنی ما مغز نداریم هر کس فرار کرده مغز دارد

ب) کله پزها مغزها را بدون گمرکی صادر کرده اند

ج) سوال اشتباه است اصلا کی گفته مغزا فرار کرده اند چون مغز پا ندارد

 

اعتقاد یا لجبازی؟!

کافیه سرمون رو برگردونیم تا ببینیم که دور و برمون چقدر از افراد پایبند به اعتقاداتشون پره! تا دلتون بخواد افرادی در دوست و آشنا و اقوام وجود دارن که ادعا می کنن به خیلی چیزها اعتقاد دارن و حاضر نیستند از اون بگذرن.

این چیزی که این دفعه قصد دارم در موردش صحبت کنم، خیلی نامحسوس نیست و هر کسی اگه یک کم با خودش فکر کنه (یه جوری که دیگران نفهمند) ممکنه به این نتیجه برسه که خودش هم جزء این دسته از افراده! خیلی وقت ها شده که ما در یک مشاجره و یا گفتگوی ساده عقیده ای رو ابراز کردیم و سعی کردیم تا دیگران رو قانع کنیم که عقیده ما درسته. اصلا اصول یک گفتمان (!) درست و حسابی هم همینه. یعنی این که همه عقایدشون رو ابراز کنن و در مورد اون با هم بحث کنن. چیزی که در بقیه کشورها به اون دموکراسی میگن. اما یک چیز توی این بحث ها مهمه و اون هم اینه که اگه حرفت اشتباه بود قبول کنی! و این نکته اصلیه...!

هر چند که برای ما که خودمون رو عقل کل می دونیم و همیشه هم فکر می کنیم که از همه چی اعم از سیاست و هنر و اقتصاد و روانشناسی و ... سر در میاریم، یک کم سخته که بعد از  کلی بالای منبر رفتن و شعار دادن قبول کنیم که خیلی هم به حرفامون معتقد نیستیم. اگر چه ایستادگی بر سر عقاید و دلیل و مدرک برای اون اوردن نشاندهنده متفکر بودنه (!)، اما زمانی نمیگذره که می فهمیم بیخود داشتیم اصرار می کردیم و دیگران درست می گفتن.

متاسفانه، از این قبیل انسان ها در جامعه ما زیاد به چشم می خوره. دم از همه چی میزنن و اگه فرصت گیر بیارن دیگران رو هم به خاطر اعتقاداتشون توبیخ می کنن و از هر راهی وارد میشن تا به اون ها ثابت کنن که حرف خودشون درسته. مثلا یکی از دوستان ما اصرار می کرد که رفتن به کشورهای دیگه و پول ریختن توی جیب اون ها کاملا اشتباهه و کشور خودمون اونقدر جای دیدنی داره که لازم نباشه بری خارج از کشور. شاید هم درست می گفت. اما اشکالش اینجا بود که خودش تا اون موقع نرفته بود خارج از کشور. از قضای روزگار یکبار که رفت و برگشت، به طور ناگهانی متوجه شد که اشتباه می کرده... هرچند که تا مدتها به روی خودش نمیاورد!

 

شاید ما ایرانی ها حق داشته باشیم چنین رفتارهایی از خودمون بروز بدیم. در جامعه ما که در همه چی تناقض وجود داره، نمیشه از کسی انتظار داشت. اما این وسط به نظر من اگه یک اصل رو برای خودمون در نظر بگیریم هیچ وقت آخرش شرمنده نمیشیم. اون هم اینه که هیچوقت در عقایدمون به طور صد در صد پافشاری نکنیم و یک راهی برای برگشت بذاریم که اگه یک روزی فهمیدیم داشتیم اشتباه می کردیم، خیلی ضایع نشیم! به عبارتی رومون بشه که تو چهره طرفمون نگاه کنیم و بگیم که من اشتباه کردم!

قهرمانی مبارک!!

مگه میشه تیم محبوب آدم قهرمان بشه، اونوقت ساکت بشینی و هیچ چی نگی؟ اون هم با این فضاحت تیم مقابلت ببازه.

از حق نباید گذشت که امسال پرسپولیس شایسته قهرمانی بود. مخصوصا به خاطر افشین قطبی که به اعتقاد من برای ایرانی ها ساخته نشده و باید بره همون کشورهای خارجی مربیگری کنه. حیفشه طفلک! معلوم نیست توی این مدت چند تا فحش و تیکه جدید بهش یاد دادن.

خلاصه مطلب این که :

 قهرمانی مبارک قرمزها!